معنی کلمه استداد در لغت نامه دهخدا استداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). استوار گردیدن. ( منتهی الارب ). || راست شدن. ( منتهی الارب ). استقامة. ( قطر المحیط ). || بند شدن : اِستدّت عیون الخرز؛ بند شد سوراخ های دوخت. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه استداد در همان ابتدا استاد رستگار متوجه استداد این جوان شدند و او را برای جایگاه بالاتر تشویق کردند.