استحرام

معنی کلمه استحرام در لغت نامه دهخدا

استحرام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره. ( زوزنی ). به ایغر جستن درآمدن حیوانات. بگشن آمدن میش. ( تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن : استحرمت ذات الظلف و الذئبة و الکلبة. ( منتهی الارب ). || با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه استحرام در فرهنگ فارسی

بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره

جملاتی از کاربرد کلمه استحرام

تا نگیرد ترک استحرام لاف رجعت مولی به مولی کی بود