استبضاع

معنی کلمه استبضاع در لغت نامه دهخدا

استبضاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بضاعت ساختن. ( منتهی الارب ). سرمایه کردن مالی را. || آخریان فادادن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نوعی از نکاح جاهلیت و ذلک ان تطلب المراءةمباشرة الرّجل لتنال منه الولد. ( از منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه استبضاع

در استبضاع، مردی همسر خود را در اختیار مردی که شجاعت، قدرت یا صفت پسندیده دیگری داشت قرار می‌داد و تا وقتی که همسرش از آن مرد باردار نمی‌شد، از او کناره‌گیری می‌کرد.