استارباد. [ اِ ] ( اِخ ) استرآباد باشد وآن شهریست مشهور. ( جهانگیری ). شهریست در طبرستان مشهور به استرآباد. ( برهان ). گرگان کنونی : تا طرب و مطرب است مشرق و با مغرب است تا یمن و یثرب است آمل و استارباد بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد.منوچهری.چو برخیزد ز خواب بامدادی ز من خواهد حریر استاربادی.( ویس و رامین ).
جملاتی از کاربرد کلمه استارباد
دکتر منوچهر ستوده صاحب کتاب از آستارا تا استارباد در کتاب خود آوردهاست که: در این روستا در سال ۱۳۴۶ سکههای مسین قدیمی پیدا شدهاست.