مست کار

معنی کلمه مست کار در لغت نامه دهخدا

مست کار. [ م َ ] ( ص مرکب ) چیزی مسکر. ( آنندراج ). مستی آورنده. || دائم الخمر. ( آنندراج ). مست کاره. و رجوع به مست کاره شود.

معنی کلمه مست کار در فرهنگ فارسی

چیزی مسکر

جملاتی از کاربرد کلمه مست کار

زان چشم مست کار صبوحی کند نگاه در هر رگم چو شمع از آن می دود نگاه
شراب گل ندانم از چه جامست که بویش مست کار خاص و عا مست
به ذات پاک خدایی که کارساز همه‌ست چو مست کار امیر منی نکوکاری
گه مست کار بودم گه در خمار بودم زان کار دست شستم زین کار توبه کردم