نیزه بالا

معنی کلمه نیزه بالا در لغت نامه دهخدا

نیزه بالا. [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) مقدار یک نیزه در بلندی. ( آنندراج ). به ارتفاع نیزه ای. ( یادداشت مؤلف ) :
کمربند گردان گرفتی به کین
برانداختی نیزه بالا ز زین.اسدی.نیزه بالاست خون ز غمزه تو
که به مشکین سنان همی ریزد.خاقانی.همان فیل برابر چشم او شخص را به خرطوم از پشت زین درربود و مقدار دو نیزه بالا در روی هوا انداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 405 ).
جائی که گذرگاه دل محزون است
آنجا دوهزار نیزه بالا خون است.( ؟ )|| هرچیز بلند شبیه به نیزه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نیزه بالا در فرهنگ فارسی

مقدار یک نیزه در بلندی . به ارتفاع نیزه ای . یا هر چیز بلند شبیه به نیزه .

جملاتی از کاربرد کلمه نیزه بالا

کمربند گردان گرفتی به کین برانداختی نیزه بالا ز زین
خواستم بر یاد بالای تو چشمی تر کنم تا نظر کردم ز سر یک نیزه بالا خون گذشت
و گر در بزم شمع خود نهم پا بود یک نیزه بالا آتش آنجا
در خراباتی که آید سینه گرمم به جوش از سرخم جوش می یک نیزه بالا بگذرد
با توام خون نیزه گردان نیست، دور از روی تو نیزه بالا خون ز بالای سرم زان بگذرد
دردمندان صائب از پا گر برون آرند خار غوطه در خونابهٔ دل نیزه بالا می‌زنند
به یک نیزه بالا برآید فزون ز سرما به تن بفسرد پوست و خون
یا رب این صید از کجا آمد که چون افتاد پیش هر طرف صد نیزه بالا گردش از دنباله خاست
جایی که گذرگاه دل محزونست آن جا دو هزار نیزه بالا خونست
نگذرد روزی که از اشک جهان پیمای من نگذرد صد نیزه بالا آب از بالای من