نافه بوی

معنی کلمه نافه بوی در لغت نامه دهخدا

نافه بوی. [ ف َ / ف ِ ] ( ص مرکب ) خوشبوی. معطر :
بر عیش زدند ناف عالم
اکنون که بهارنافه بوی است.خاقانی. || کنایه از گنده دهان است یعنی شخصی که دهان او بوی کند. ( برهان قاطع ). کنایه ازگنده دهن ، چه بوی ذات نافه گند می باشد از جهت آنکه پوستی است متعفن. ( آنندراج ). کنایه از گنده دهن. ( انجمن آرا ) :
هم نشینی که نافه بوی بود
خوبتر زآنکه یافه گوی بود.نظامی.|| کنایه از سخن چین. ( انجمن آرا ). سخن چین و نمام را گویند. ( از برهان ). نمام و سخن چین را گویند که سخنی را پراکنده کند چنانکه نافه بوی را پراکنده کند. ( از مؤید الفضلا ).

معنی کلمه نافه بوی در فرهنگ فارسی

( نافه بو ی ) ( صفت ) ۱ - خوشبومعطر: بر عیش زدند ناف عالم اکنون که بهار نافه بوی است . ( خاقانی .سج.۲ ) ۵۶۶ -گنده دهان (تسمیه بضداستعاره تهکمیه ): همنشینی که نافه بوی بود خوبتر ز انکه یافه گوی بود. ( نظامی لغ. ) ۳ - سخن چین نمام .

جملاتی از کاربرد کلمه نافه بوی

حجله آهو چشم و چون آهوی مشکین نافه بوی مشکبو باشد بلی آهوی مشکین تتار
از صبای مشکبار و از نسیم نافه بوی نافه ها کاسد شدند و مشک ها رسوا شدند
خون در دل نافه بوی زلفت کرده از چشم تو آهوان شده صحرائی
می تراود بوی درد از خرقه خونین دلان نافه بوی خویش را امساک نتوانست کرد
چون صبا سوی گلستان جمالت از رشک بی‌مشام آیم و تن نافه بوی تو کنم
دوش از نسیم گل دم عنبر به من رسید وز نافه بوی زلف پیمبر به من رسید