نام طلب

معنی کلمه نام طلب در لغت نامه دهخدا

نام طلب. [ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) طالب نام. نامجو. جویای نام. که جویا و خواستار شهرت و آوازه است. شهرت طلب.

معنی کلمه نام طلب در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه طالب نام وشهرت است شهرت طلب : چنین پاسخ آوردمنذربراوی که ای پرهنرخسرونامجوی .... ۲ - طالب مقام ومنصب .۳ - شجاع دلاور. ۴ - ( اسم ) روزدهم از هر ماه جلالی .

جملاتی از کاربرد کلمه نام طلب

محمد بن حسان گفت آن چهار کلمه است که دوزخیان بپارسی گویند «وای از نام وای از ننگ وای از نیاز وای از آز!» وای از نام یعنی وای بر من که در دنیا نام طلب کردم، وای از ننگ که میگفتم نار و لا عار وای از نیاز یعنی درویشی که سر همه بلاست، وای از آز یعنی حرص که قاعده همه شهوات است.
مهین فرزند کش بود اندرجت نام طلب فرمود و کرد اعزاز و اکرام
ز بنده نام طلب کن که جاودان مانی جلالتی که چه جای جلالت عالم
اوحدی، نام طلب کن تو، که این قالب و قلب وقت آنست که بی‌عین و اثر خواهد شد
کام طلب، نام طلب می‌شود شاخِ گُلِ خشک، خَطَب می‌شود
بقا ز نام طلب نی ز عمر تا نشوی نظیر آنکه بگز ماهتاب پیماید
عبث سهیل نظر بند کرده است مرا عقیق نام طلب در یمن نمی ماند
رو ز پی تقوی و سالوس باش نام طلب صاحب ناموس باش
اقبال براندت که حکمت خوانی ور نام طلب کنی ز نان در مانی
ننگ بیفکن تن از هلاک میندیش نام طلب کن دل از زوال مترسان