لوحان
معنی کلمه لوحان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لوحان
ساده لوحان زود میگیرند رنگ همنشین پیچ و تاب آن کمر دارد به جوهر تیغ را
در دیار ساده لوحان نقش بار خاطرست محو سازد سکه را از خود زر دیوانگی
ساده لوحان بهره ور گردند از نقش مراد می شود آیینه گلزار، آب از سادگی
نیک چون در نگری رو به قفا می تازند ساده لوحان که گریزان ز قضا می باشند
صفحه ای را که سویداست بر او نقطه سهو ساده لوحان رقم کعبه و بتخانه زدند
ساده لوحان غافلند از الفت بیجای هم می نهند از دوستی زنجیرها بر پای هم
غافلند از دل پر آبله خود صائب ساده لوحان که به عقد گهر آویخته اند
ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند بیم رسوایی نباشد نامهٔ ننوشته را
ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده اند غافل از جنت دربسته خلوت شده اند
زمین ساده لوحان زود رنگ همنشین گیرد که دارد گل ز شبنم یاد رسم بی وفایی را