گنسالو

معنی کلمه گنسالو در لغت نامه دهخدا

گنسالو. [ گ ُ سال ْوْ ] ( اِخ ) نونو . نقاش پرتقالی قرن پانزدهم م. که وی پرده های زیبایی به وجود آورده است.

جملاتی از کاربرد کلمه گنسالو

میوسیکاها به زبانی از خانواده چیبچا استفاده می‌کردند. میوسیکاها کنفدراسیون داشتند که زیپا بخش جنوبی تونخا امروزی و زاکوآ بخش شمالی بوگوتا را اداره می‌کردند واقتصاد آنها بر پایه کشاورزی معدن نمک بود گنسالو خیمنس در زمان فتح در سال ۱۵۳۷ میلادی با ساکنان بخش شمالی آمریکای جنوبی روبرو شد.
در ۱۵۳۸ گنسالو خیمنس د کسادا که یک کنکیستادور بود، نام درهٔ اندوه‌ها را بر این بیابان نهاد چون این منطقه تنها یک بیابان نیست بلکه یک جنگل خشک شده‌است. تاتاکوئا در اسپانیایی به معنای مار زنگی است.