پهناب

معنی کلمه پهناب در لغت نامه دهخدا

پهناب. [ پ َ ] ( اِخ ) نام بلوک کوچکی است از دهستان گیلخواران در شمال خاوری جویبار و قراء آن بشرح زیر است : پهناب ، محله ، چمازک ، شاهرضا، آزادبن ، طالش محله ، ترک محله ، کیامحله ، ماندی محله ، زاهد محله. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

معنی کلمه پهناب در فرهنگ فارسی

نام بلوک کوچکی است از دهستان گیلخواران در شمال خاوری جویبار

جملاتی از کاربرد کلمه پهناب

پس از آن وقایع جمعی از خاندان امیرالامرا بداق خان چگنی خصوصاً اولاد و احفاد حسینعلی خان فرزند او به ناحیه افتر سمنان واقع در سرخه امروزی متواری گردیدند، سالها در آنجا تحت نظارت آمران حکومت به سکونت پرداخته سپس به ناحیه سرخ‌آباد سوادکوه مازندران هجرت نمودند. این خاندان مشهور به بوداغی از حشم‌داران و ملاکان بزرگ سرخ‌آباد هستند و در قدیم جزو گله‌داران و دام‌پروران بزرگ منطقه بودند. تجمع بیشتر آنها اطراف جویبار در روستای گلیرد پهناب و تا حدود کیاکلا است. در حدود سی خانوار از این طایفه در روستاهای کلاته‌ی فرهنگ و صدرآباد میامی به سر می‌برند و با کوچ کوتاه در بلندی‌های شمالی چهل چشمه ییلاق و قشلاق می‌کنند.
اكثريت ساكنين " پهناب ريزی " از مردم «شول گپ» می‏باشند، چندین خانوار منصور آبادی و قلعه نوی و ده کهنه ای نيز در ميان آن هاوجود دارند. همه ی آنان از ساكنان قديمی ده كهنه ‏اند كه طی دو دهه ی گذشته در اثر كم بود جا و زمين، به اين جا آمده وخانه‏ های مجلل ساخته اند. 
به فاصله ی 500 متردورتراز محله ی قديمی «ده ‏كهنه» محله ی  " پهناب ريزی " قرار دارد، كه از لحاظ اداری جزء «ده‏ كهنه» محسوب می‏شود.