میرم

معنی کلمه میرم در لغت نامه دهخدا

میرم. [ م َ رَ ] ( اِخ ) محمودبن محمدبن چلبی قاضی زاده متوفا به سال 931 هَ. ق. رجوع به محمودبن محمد چلبی شود.

معنی کلمه میرم در فرهنگ فارسی

محمود بن محمد بن چلبی قاضی زاده متوفا به سال ۹۳۱ هجری قمری

جملاتی از کاربرد کلمه میرم

زندگی می بایدم چندانکه میرم پیش او ورنه دیگر بهر چه کارم آرزوست
تهیه‌کنندگی آلبوم‌های موسیقی همچون پادشاه فصل ها و عاشقا سلام ، عاشقا درود از علیرضا افتخاری ، سلام آخر و فصل تازه از احسان خواجه‌امیری ، بی‌واژه از محمد اصفهانی، ساعت ۹ و جاده رویاها سیروان خسروی، توهم نیما مسیحا، دیگه میرم مجید خراطها، گفتم نرو محمد علیزاده، شش امین رستمی و ... به وسیلهٔ ایران گام انجام پذیرفته است. از دیگر هنرمندانی که با ایران گام همکاری داشته‌اند می‌توان به محسن چاوشی، حمید حامی ، محمد علیزاده، خشایار اعتمادی، علیرضا عصار، فرزاد فرزین، گرشا رضایی نام برد.
چه یاد جور رفیقان کنم، نصیبم بود که تشنه بر لب جو میرم و خبر ندهند
از وقایع تحصیل بهزاد قادری سهی به زبان خود او: «آن روزها رشته پزشکی خیلی طرفدار و اعتبار داشت. من در کنکور که شرکت کردم، انتخاب اولم زبان وادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد بود. وقتی هم که از امتحان برگشتم، به مادرم گفتم، «کاسه بشقاب من را آماده کن، دارم میرم مشهد!» ولی وقتی قبول شدم، فوج دوستان پیش پدرم رفتند که نگذارد من در رشته ادبیات انگلیسی درس بخوانم؛ ولی او گفته بود، «هرچه خودش می‌خواهد.» خاطره خوشی که از این دوران دارم، به ویژه دوره کارشناسی، بیرون آمدن از کتابخانه دانشکده همراه با رفتگر و در دیر وقت شب هاست.»
همه فکر می‌کنند که من آدمی هستم که همیشه فریاد می‌زند و می‌گوید، 'هی، به من نگاه کن. من توجه می‌خواهم.' من دانشگاه نمی‌روم که بعدش در موردم مقاله بدهند. فقط میرم دانشگاه؛ ولی حقیقت اینکه من به دانشگاه می‌روم یا اینکه یک نفر از من وقتی خوابم عکس می‌گیرد مثل این است که، 'بریم بپریم روش و به خاطر کارهای عجیب و غریبش، ازش انتقاد می‌کنیم.' چه کار عجیب و غریبی؟ من می‌نویسم. فیلم می‌سازم. دانشگاه می‌روم. مجری اسکار بودم. من این پروژه هارو جدی می‌گیرم.
بیگانه‌ای آن چنان که ترسم پیشت میرم ز اشتیاقت
دولت میرم همیشه باد بر افزون دولت اعدای او همیشه به نقصان
ندانم چون شود حالم که می میرم ز نادیدن وگر وقتیش ببینم، آن خود از مردن بتر باشد
اگر بر تن خویش سالار و میرم ملامت همی چون کنی خیر خیرم؟
من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن میرم گه از رنگ قبا گاهی ز بوی پیرهن میرم
از بهر تو گر جان بدهم خوش میرم وز بندهٔ بندهٔ توام خوش میرم
من پیش دو چشم نیمه مستت میرم و آنگه به لبان می پرستت میرم
مپسند که میرم چو سگان بر سر راهت خسرو سگ خانه ست، مبندید در از وی