می سرشت. [ م َ / م ِ س ِ رِ ] ( ص مرکب ) می گون. می گونه. که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی فزا باشد. سرشته با می. || مجازاً گلگون. سرخ : دو برگ گلش سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت.اسدی ( گرشاسب نامه ص 166 ).
معنی کلمه می سرشت در فرهنگ فارسی
می گون می گونه که طبیعت می داشته باشد مجازا گلگون
جملاتی از کاربرد کلمه می سرشت
روزی که می سرشت فلک آب و خاک من می سوخت ز آتش تو دل دردناک من
به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟
یکی بر سر گور گل می سرشت که حاصل کند زآن گل گور خشت
آن را که ز می سرشت طینت بی می نفسی نگیرد آرام
دو برگ گلش سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت
طینت او را چو خدا می سرشت بر رخ او سی و دو خط می نوشت
پیش ازان روزی که گردون خاک آدم می سرشت عشق در آب و گلم تخم تمنای تو کشت