موتور دار

معنی کلمه موتور دار در لغت نامه دهخدا

موتوردار. [ م ُ ت ُ ] ( نف مرکب ) موتوردارنده. آنچه یا آنکه دارای موتور است : قایق موتوری ، قایق موتوردار.

معنی کلمه موتور دار در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که دارای موتور است موتوری : [ قایق موتور دار ].

جملاتی از کاربرد کلمه موتور دار

جرم ­گیری و برق انداختن دندان‌ها برای رفع پلاک طبیعی، جرم و رنگ­ها است. هر چند هدف اصلی جرم­گیری جلوگیری از بیماری‌های لثه است، این کار می‌تواند ظاهر دندان‌های بیمار را تمیز و براق جلوه دادن آنها جذاب‌تر کند. جرم گیری با استفاده از ابزارهای ویژه‌ای انجام می‌شود. این کار با خمیر دندان مخصوص و با استفاده از یک وسیله موتور دار انجام می‌شود که پلاک باقی‌مانده و رنگ سطوح دندان را که ناشی از غذاها، نوشابه‌ها و مصرف دخانیات است رفع می‌کند. تجمع پلاک و بقایای مواد غذایی بر روی سطوح دندانی که برق انداخته شده باشد (اصطلاحات پولیش شده باشند) دشوارتر است.
۱۷ دسامبر ۱۹۴۸ : مرگ ارویل رایت، سازنده اولین هواپیمای موتور دار جهان
دست‌انداز یا سرعت‌گیر اسمی رایج برای وسایلی است که از انحنایی عمودی برای کم کردن سرعت وسایل نقلیهٔ موتور دار به منظور بهبود شرایط ایمنی استفاده می‌کنند. دست اندازها در سراسر دنیا استفاده می‌شوند و اکثراً برای ایجاد سرعتی پایین، یعنی حدود ۴۰ کیلومتر بر ساعت یا کم‌تر ایجاد می‌شوند.