ملحونات

معنی کلمه ملحونات در لغت نامه دهخدا

ملحونات. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ملحونه ، تأنیث ملحون. اشعاری که با الحان و مقامات موسیقی خوانده شود : به حکم آنکه ارباب صناعت موسیقی بر این وزن الحان شریف ساخته و طریق لطیف تألیف کرده اندو عادت چنان رفته است که هرچه از آن جنس بر ابیات تازی سازند آن را قول خوانند و هرچه بر مقطَّعات پارسی باشد آن را غزل خوانند، اهل دانش ملحونات این وزن را ترانه نام کردند و شعر مجرد آن را دوبیتی خواندند.( المعجم چ مدرس رضوی ص 85 ). و رجوع به ملحون شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ملحونات

زرین‌کوب در کتاب تاریخ مردم ایران می‌گوید: در پایان عهد آل بویه در سرزمین جبال که نیز ولایت فهله نام داشت و زبان مردم آن نواحی به همین سبب فهلوی نیز خوانده می‌شد ادبیاتی عامیانه نیز در لهجه‌های محلی انعکاس داشت. در ری که زبان آن تدریجاً به لغت دری نزدیک‌تر از پهلوی می‌شد ترانه‌هایی به لهجهٔ رازی رایج بود و در همدان و زنجان فهلویات یا ادبیات پهلوی که ملحونات آنها اورامنان خوانده می‌شد فراوان گفته می‌شد.