مخائل

معنی کلمه مخائل در لغت نامه دهخدا

مخائل. [ م َ ءِ ] ( ع اِ ) مخایل. ابرها که بارنده نپندارند. رجوع به مخایل و مخیله شود. || نشانه ها. علامتها. ( ناظم الاطباء ) :
مخائل سروری به کودکی زو بتافت
چو بر چمن شد دو برگ بوی دهد ضیمران.مسعودسعد ( دیوان ص 413 ).دلالت عذر و مخائل خدیعت و مکر او ظاهر گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 28 ). و رجوع به مخایل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مخائل

ورثه گفتند: درین مال لختی می‌درباید. رسول خدا ایشان را هر دو باین آیت سوگند داد که خیانت نکردند، و وصیت تبدیل نکردند. سوگند خوردند که نکردیم. ایشان را گذاشت، و دعوی ورثه رد کرد. این آیت در شأن ایشانست. میگوید: ای شما که مؤمنان‌اید، شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ یعنی مقدماته و اسبابه. چون مخائل و نشان مرگ بر یکی از شما پیدا شود، و خواهد که وصیت کند، در وقت وصیت دو گواه عدل باید که حاضر شوند.
در کوکبه ات خیل و حشم چیست مخائل شد در راه تو خرگاه وخیم چیست عوائق
بنیمه راه فرمان حق بوی در رسید، و چون مخائل مرگ بر وی پیدا شد، بزانو بخیزید، تا پاره‌ای فراتر شود بنزدیک شهر صالحان. پس ربّ العزّة ملائکه رحمت و ملائکه عذاب را بفرستاد، و ایشان را فرمود که بپیمائید، و اندازه برگیرید که بکدام شهر نزدیکتر است، بنیک مردان یا ببدمردان. پس بپیمودند و بیک بدست بشهر صالحان نزدیکتر بود. ربّ العالمین ملائکه عذاب را باز خواند، و ملائکه رحمت را فرمود که: شما روع وی بردارید، و او را ببهشت برید که ما را رحمت از کس دریغ نیست، و آن کس که با وی عنایت ماست پیروزی وی را نهایت نیست.