معنی کلمه مجدوله در لغت نامه دهخدا
- جاریة مجدولةالخلق ؛ دخترکی که استخوانهای دست و پای وی باریک باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| زره محکم تافته.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ساق مجدولة؛ نیک خلقت بر پیچان نه از لاغری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساق پایی که استخوان وی باریک بود.( ناظم الاطباء ).