گشاد کار. [ گ ُ دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افتتاح یا انجام کار. ( ناظم الاطباء ) : گشاد کار مشتاقان از آن ابروی دلبند است خدا را یک نفس بنشین گره بگشاز پیشانی.حافظ.
معنی کلمه گشاد کار در فرهنگ فارسی
افتتاح و انجام کار
جملاتی از کاربرد کلمه گشاد کار
ببین به غنچه و گل صبح و شام و جهل و کمال گشاد کار تو را غم دلیل می گردد
چرا صائب ز سنگ کودکان پهلو تهی سازم؟ گشاد کار من چون شیشه از سنگ است می دانم
بهر گشاد کار بده جام خوشگوار قفل مراد را نبود همچو می کلید
بلای جان مردم فتنهٔ چشم سیه مستش گشاد کار عالم حلقهٔ زلف گره گیرش
دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست این قفل را کلید ز خط ایاغ ماست
چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل در آن لبست همیشه گشاد کار چرا
به هفتم خانه کرد او را قدم چست گشاد کار خویش از هفتمین جست
داریم جای بر سر زلف پریوشان تا در گشاد کار ضعیفان چو شانه ایم
باشد از آهن دلان صائب گشاد کار ما تخم خود در سنگ ما همچون شرار افشانده ایم
در خراش سینه ها بی دست و پا افتاده ام ورنه دستی در گشاد کار دارم دیدنی