گروی زره

معنی کلمه گروی زره در لغت نامه دهخدا

گروی زره. [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] ( اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت :
سیاوش ز گفت گروی زره
برو پرز چین کرد و رخ پرگره.فردوسی.نیوشنده بودند و لب با گره
بپاسخ بیامد گروی زره.فردوسی.گروی زره را گره تا گره
بفرمود تا برکشیدند زه.فردوسی.رجوع به فهرست ولف و گروی شود.

معنی کلمه گروی زره در فرهنگ فارسی

یکی از خویشان افراسیاب که در کشتن سیاوش مکرها کرد . او را گروی زره نیز گویند : [ نهادند پس گیو را با گروی که همزور بودند و پرخاشجوی ] [ سیاوش ز گفت گروی زره برو پر ز چین کرد و رخ پر گره . ] ( فردوسی )

جملاتی از کاربرد کلمه گروی زره

ببند میان گروی زره فرو برد چنگال و برزد گره
بجایی که فرموده بد تشت خون گروی زره برد و کردش نگون
سیاوش ز گفت گروی زره برو کرد پرچین رخان پرگره
از آن پس گروی زره را بدید یکی باد سرد از جگر برکشید
و دیگر گروی زره دیو نیو برون رفت با پور گودرز گیو
ز گر سیوز شوم من بهترم گروی زره را به کس نشمرم
در نهایت گرسیوز و گروی زره سیاوش را به زیر درختی در نزدیکی دیوارهای سیاوش گرد می‌برند و گروی زره سر از تنش جدا می‌کند.
گلوی سیاوش به خنجر برید گروی زره چون زمانش رسید
گل لاله واژگون در لرستانات(لرستان) و برخی دیگر از مناطق ایران مانند پاوه به نام گل اشک سیاوش نامیده می‌شود. گویند این گل در آن زمان که گلوی سیاووش پاک‌نهاد با تیغ تیز گروی زره خونریز، آن پلید دژخیم بدنهاد، آشنا می‌شد، گواه آن رخداد بود. از پس آن اندوه، گلگونه رخ، سر به زیر افکند تا آرام آرام اشک بریزد بر بی گناهی سیاووش.
همی گشت بر خاک و نیزه به دست گروی زره دست او را ببست
برفتند با کشتگان همچنان گروی زره را پیاده دوان
چو گروی زره نام آن جنگ شد که بروی زهر سو جهان تنگ شد