چشه

معنی کلمه چشه در لغت نامه دهخدا

چشه. [ چ ُ ش َ /ش ش َ ] ( اِ صوت ) چش. چشو. هش و هشه. صوتی برای متوقف ساختن خر و استر. لفظی که بدان ایستادن خر و استر را خواهند. آوازی که بدان خر را از رفتن بازدارند.
- امثال :
خروامانده معطل یک چشه است ، یا خر لنگ معطل چشه است.
و رجوع به چش و چشو و هش و هشه شود. || خر در زبان کودکان شیرخوار. خر و حمار و الاغ به لهجه اطفال شیرخوار. خر در تداول کودکان. || کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام بر زبان آرند چون خواهند کسی را از تند رفتن یا پیشروی در رفتار یا کردار بازدارند؛ چنانکه گویند: هشه ؛ یعنی یواشتر، آهسته تر و جز اینها.

معنی کلمه چشه در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند . ۲ - ( در زبان کودکان شیر خوار ) خر الاغ. ۳ - کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند .

جملاتی از کاربرد کلمه چشه

از کف ساقی ای پسر جام بگیر هر سحر چشه آفتاب جو ایکه زذره کمتری
(آب معدنی درازمالگا در اشکور رحیم آباد شهرستان رودسر می‌باشد. این آب چشمه دارای خواص درمانی از جمله :دفع سنگ کلیه-بیماریهای پوستی مثل قارچ و زگیل می‌باشد.فاصله از محل جیرکل تا چشمه(دراز مالگا) حدود 2 ساعت می‌باشد.این چشه در سال 1364 توسط علی رضا تپاک یکی از اهالی جیرکل که در حال حاضر ساکن رحیم آباد می‌باشد کشف شده و در کتاب مرجع گیلان بنام(معلم.آموزگار) فرهنگی به ثبت رسیده‌است)