ولایت باطنی

معنی کلمه ولایت باطنی در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ولایت باطنی یا ولایت معنوی نوعی از ولایت، مخصوص خداوند، ائمه(ع) و اولیای خاص خداوند است و در مقابل ولایت ظاهری و سیاسی قرار دارد. به عقیده برخی ولایت باطنی همان هدایت باطنی است. شخصی که ولایت باطنی دارد، معصوم از گناه، گمراهی و نمونه ای از یک انسان کامل بوده و به مرحله یقین رسیده است. طبق اعتقاد شیعه کسی که ولایت باطنی دارد شایسته ولایت ظاهری نیز است. برخی معتقدند که اهل سنت ولایت باطنی معصومین را قبول کرده و با ولایت ظاهری و سیاسی ایشان مخالفت دارند. همچنین به باور برخی منظور حضرت رسول(ص) در روز عید غدیر از «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ولایت ظاهری بوده نه باطنی. برخی متکلمین و فقها با این عقیده مخالفت کرده اند.
به عقیده برخی ولایت باطنی به معنای همان هدایت باطنی، شعبه ای از ولایت تکوینی است که خداوند به برگزیدگان خود از جمله پیامبران و ائمه(ع) و اولیای خاص، عطاء می کند. برخی نیز ولایت باطنی را به معنای رسیدن به قله کمالات انسانی، قرب و فناء عبد در حق دانسته اند. ولایت باطنی در مقابل و ریشه ولایت ظاهری (حکومت) است.
شخصی که ولایت باطنی دارد، معصوم از گناه، گمراهی و نمونه ای از انسان کامل بوده و باید به مرحله یقین رسیده باشد. وی سعی می کند بر قلوب انسان ها، با توجه به درجات مختلفی که دارند، تاثر گذارد و آنان را در رسیدن به مقام معنوی یاری کند. برای ولایت باطنی درجاتی وجود دارد و شدت، ضعف، کمال و نقص آن بستگی به قرب و نزدیکی انسان به خداوند دارد. به باور برخی با توجه به عدم حضور امام زمان(عج)، مردم از هدایت و ولایت باطنی او استفاده می کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه ولایت باطنی

ولایت فقیه البته نه شرعاً اعتبار دارد نه عقلاً و کثیری از فقها و عقلا با آن مخالفند اما هرچه هست به معنای ولایت سیاسی‌ست نه ولایت معنوی، و مفهومی جز ریاست و زعامت فقیه ندارد. امتحان کنید و همین را آشکارا بیان کنید «کافرم گر جوی زیان بینی». تا نا آشنایان، «ولایت فقیه» را دیگر عین ولایت باطنی و قداست معنوی نشمارند. دکان این مغالطه را خودتان ببندید. ریاست و سیاست را رنگ قدسی و آسمانی نزنید. صادقانه و آمرانه به صدا و سیما بگوئید تا ازین پس از زعامت فقیه سخن بگوید نه از ولایت او. تا هیچ مؤمنی به هوس ذوب شدن سر در تنور ولایت نکند و در آرزوی شفا یافتن، نیم خورده «ولیّ خدا» را نخورد و «بر زمینی که نشان کف پای تو بود» بوسه نزند و برای انتقاد کردن وجدان و ایمانش نلرزد.