وحشتی

معنی کلمه وحشتی در لغت نامه دهخدا

وحشتی. [ وَ ش َ ] ( اِخ ) از شاعران و از مردم جوشقان از توابع کاشان است. این بیت ازوست :
فرهاد اگر از بیستون گلگون به گردن میبرد
من بیستون را میبرم کارم چوبر گردن فتد.( مجمع الخواص ص 223 ).

جملاتی از کاربرد کلمه وحشتی

مائورو خابیر کاردناس، منتقد سان‌فرانسیسکو کرانیکل، می‌گوید «این رمان با ملغمه‌ای حساب‌شده از تکه‌اظهارات کلامی و کمبود صحنه‌های کامل [توحش]، به خواننده این حس را القا می‌کند که به دل تاریکی پا می‌گذارد و دورتادورش را گورستانی از صداها فرا گرفته که خبر از وحشت می‌دهند، وحشتی که تا پایان کتاب سروشکلی کامل به خود می‌گیرد»
او در خاطراتش می‌گوید: «وقتی شعارها و پیام‌های رهبران انقلاب زیر عنوان اسلام بالا گرفت، ما چندان نگرانی از اوضاع نداشتیم. من با خود می‌گفتم این یک انقلاب اسلامی است. انقلاب چپی نیست که ما را بترساند و با معلوماتی که از اسلام داشتم، می‌دانستم که اسلام به مال مردم احترام می‌گذارد. خیلی نگران انقلاب نبودم و چون در تمام کارهایی که در عمرم کرده بودم، همیشه خدا و وجدان و راه راست را در نظر گرفته بودم، از اوضاعی که پیش آمده بود وحشتی نداشتم. این تصورات و تلقی‌های من و همه خانواده‌ام بود.»
نگاه دیدهٔ آهوست وحشتی ‌که مراست به روز هم نتوان‌ کرد قطع شبگیرم
انزوا چه وحشتی است مثل نفس‌هایی که از سکوت می‌هراسند و خانه‌ای که هیچ جایش زیبا نیست. شب‌ها چه توفنده‌اند وو خواب چه هیبت کشنده‌ای برای بستر مردی که خودش مرور می‌شود.
غزال شوخ چشم من ز مردم وحشتی دارد که در آغوشم از آغوش بیرون است پنداری
کو وحشتی که بگذرم از دامگاه وهم تشویش رفتن است به قدر اقامتم
«سعی کردیم بازسازیمان از عکس‌هایی که دیده بودیم کورکورانه نباشد. تا می‌توانستیم مستندات دیدیم تا اتفاقات در ذهنمان ته‌نشین شود. بعد سعی کردیم زبان بصری خاص خودمان را برای به تصویر کشیدنشان بسازیم و به مخاطب یک جور حس و هندسه ضد و نقیض از حادثه بدهیم. سعی کردیم با استفاده از نظم دهی و تناسب، ذات کم و بیش بوروکراتیک بخشی از وحشتی را که داشت اتفاق می‌افتاد بیان کنیم. داستان فیلم دربارهٔ خانه است. دربارهٔ رنج و استیصالی که وقتی نمی‌توانید به آنجایی که باید برسید سراغتان می‌آید. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که ایده سوار هم شدن یک عالمه آدم در یک قایق و تلاش برای زنده ماندن چیزی نیست که مردم آن را به عنوان داستانی مربوط به دهه ۱۹۴۰ نادیده بگیرند.»
خوشیش آنکه در چنان جایی فارغ از وحشتی و غوغایی
در نتیجه، روک تعداد زیادی مار، شترمرغ و تمساح بزرگ و بیش از حد پرخاشگر پرورش می‌دهد که شروع به حمله به مردم می‌کنند. در وحشتی که به دنبال آن رخ می‌دهد، پرسیکوف توسط جمعیتی خشمگین که او را مقصر ظهور مارها می‌دانند، کشته می‌شود و دوربین‌هایش خرد می‌شوند. ارتش سرخ تلاش می‌کند مارها را عقب براند، اما تنها آمدن هوای زیر صفر درجه در ماه اوت، که به عنوان یک راه‌حل ناگهانی و غیرمنتظره توصیف می‌شود، حمله مارها را متوقف می‌کند. در پیش‌نویس اولیه، رمان با صحنه تخریب کامل مسکو توسط مارها به پایان می‌رسید.
نشد آنکه شعلهٔ وحشتی به دل فسرده فسون‌کند به زمین‌تپم به فلک روم چه جنون ‌کنم‌که جنون‌ کند
با این‌حال خود سائورون نیز در تلهٔ گندالف افتاد. فرودو و سام بی‌خبر از همه‌جا بالاخره به کوه هلاکت رسیدند و هنگامی که جنگ آغاز شد فرودو در آستانهٔ شکاف هلاکت ایستاده بود؛ ولی طمع حلقه بر هدفش چیره شد و آن را به انگشت کرد. نزگول‌ها بی‌درنگ توسط اربابشان به سمت شکاف احضار شدند چرا که او بالاخره در وحشتی عظیم به اشتباه فاحشش پی برده بود و فهمید که دشمن قصد از بین بردن حلقه‌اش را داشته.
آنچه که مشخص است ابوقداره کلمه‌ای عربی است. به نظر می‌رسد به دلیل حملات سخت حسینقلی خان به اعراب مرزی و به دلیل وحشتی که از او داشتند به او این لقب را داده‌اند. منابع هر یک به طریقی به این مسئله اشاره کرده‌اند. آنگونه که منابع شفاهی به ما می‌گویند حسینقلی‌خان در هنگام حمله به اعراب مرزی برای تنبیه این اعراب اقدام به بریدن گوش‌های آن‌ها نموده‌است، مدتی در عراق افراد زیادی بودند که با یک گوش بریده‌شده در میان جامعه ظاهر می‌شدند. این سخت‌گیری‌های حسینقلی‌خان در آن زمان زبانزد شده بود و این امر می‌تواند در تأیید منابع مکتوبی باشد که علت لقب ابوقداره را سخت‌گیری‌های وی به نسبت به اعراب دانسته‌اند.
به وحشتی بگذر بیدل از محیط تعلق که نقش پای‌ تو چون موج برقفا ننشیند
گفت «حرارت جگرش تافته‌ست وحشتی از دهشت من یافته‌ست
سران آزتک اشتهای سیری نا پذیری برای آدم خواری داشته‌اند. بر خلاف مایاها که قربانیان انسانی گاه به گاه و صرفاً تحت مراسم آیینی داشته اند، آزتک‌ها به بر پا کردن "جشن خون" و سلاخی آییتی دسته جمعی و آدم خواری سیاه و گسترده شهره بوده اند. مشاهده کشته شدن، و سلاخی آیینی صدها و بلکه هزاران نفر در یک شب، و تکرار مدام آن در سال، رعب و وحشتی فراگیر در سایر قبایل همسایه بر انگیخته بود. استاد دانشگاه هاروارد، دیوید اس. لندز در کتاب خود "ثروت و فقر ملل" می نویسد که یکی از دلایل عمده ای که آزتک‌ها با ابعاد گسترده خون خواری و آدم خواری از مردم خویش، سال‌ها حکومت کردند، ایجاد جو وحشت بوده‌است.
آید به وحشتی که فتد زلزله به عرش آید به شورشی که درد صفّ انبیا
چو صبح از وضع امکان وحشتی داریم زین غافل که هر کس‌ گرد دامان خود است از دامن افشانی
های و هوئی گشت پیدا در فلک وحشتی افتاد در موج ملک
کریستین، یک عروس باکره (ونسانتن) و نامزدش، جیمز (رابینسون) هر دو آینده امیدوار کننده‌ای در پیش دارند. کریستین به تازگی در دانشگاه اورگان پذیرفته شده‌است و هم از چشم‌انداز تحصیلات خود هیجان زده‌است و هم از شانس ایجاد خانواده‌ای برای خودش. با این حال، یک تصادف اتومبیل غیرمنتظره و وحشتناک باعث فوت پدر و مادر کریستین می‌شود. با نزدیک شدن به روز عروسی او، وحشتی در او قرار می‌گیرد و روانپزشک وی، سوزان (مورفی)، احساس می‌کند که کریستین علائم اختلال اضطراب پس از سانحه را نشان می‌دهد، زیرا اسرار تاریک گذشته به آرامی ظاهر می‌شود.
1.ترس یا وحشتی که حداقل 6 ماه طول بکشد