وانهادن

معنی کلمه وانهادن در لغت نامه دهخدا

وانهادن. [ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن :
بس است این طاق ابرو ناگشادن
بطاقی با نطاقی وانهادن.نظامی.|| مقرر کردن. نصب نمودن. نشاندن. || پاها را به زیر نهادن. || بازنهادن. عوض و بدل کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وانهادن در فرهنگ فارسی

نهادن . مقرر کردن

جملاتی از کاربرد کلمه وانهادن

برای نمونه، برابر قانون، اشخاصی که دارای تخصص هستند و دانش و مهارت آنها در کمک به مصدومان حادثه مؤثر است، تکلیف دارند که به مصدومان کمک کنند و وانهادن این عمل نوعی تقصیر است.
علت این است که قصد یک اوباش اینترنتی تنها ایجاد تشنج و تحریک سایرین برای جلب توجه است، نه ایجاد بحث سازنده. برخی کاربران گمان می‌کنند که با پاسخ دادن مؤدبانه، استدلال و درخواست از این افراد برای تصحیح رفتارشان می‌توانند آنها را اصلاح کنند. با وجود اینکه ممکن است بعضاً کاربران دیگر، بحثی که به قصد ایجاد تشنج شروع شده است را به سمت و سوی درستی هدایت کنند، اما در بیشتر موارد پاسخ دادن به این‌گونه افراد به تشنج و درگیری بیشتر می‌انجامد و اوباش اینترنتی نیز از لحاظ روانی به ادامه کار تشویق می‌شوند، در حالی که بی‌اعتنایی به خرابکاری این افراد و وانهادن آنها به مدیران وبگاه آنها را از ادامه این کار خسته و منصرف می‌کند.