نریوسنگ

معنی کلمه نریوسنگ در لغت نامه دهخدا

نریوسنگ. [ ن ِ ی ُ س َ ] ( اِخ ) فرزند دهاول . دستور معروف پارسیان مقیم هند است. وی در اواخر قرن دوازدهم م. در سنجان [ شهری که زرتشتیان پارسی از ایران بدانجا مهاجرت کردند ] می زیست و با تبحری که در زبانهای پهلوی و سانسکریت و اوستا داشت قسمت هائی از اوستا را به زبان سانسکریت ترجمه کرد .

معنی کلمه نریوسنگ در فرهنگ فارسی

فرزند دهاول دستور معروف پارسیان مقیم هند است وی در اواخر قرن دوازدهم مسیحی در سنجان می زیست و با تبحری که در زبانهای پهلوی و سانسکریت و اوستا داشت قسمتهای از اوستا را به زبان سانسکریت ترجمه کرد .

جملاتی از کاربرد کلمه نریوسنگ

او در نوساری گجرات هندوستان می‌زیست. او پسر دستور پالن و نوهٔ هیربد فریدون بود و تبارش به دستور نریوسنگ می‌رسید. تبار کامل او برپای یادداشت پشت یک کتاب دستنویس شده به خط خودش بدین سان است :دستور داراب پور دستور پالن پور فریدون پور هومجی پور موبد پور شاعر پور بهرام پور رستم. او بر زبان‌های فارسی، پهلوی، پازند، هندی و سانسکریت چیرگی داشت. همچنین در اخترشناسی و اسطرلاب هم دستی داشت.