معنی کلمه نخجیر گیر در لغت نامه دهخدا
اگر صد سگ تیز نخجیرگیر
که آهو ورا پیش دیدی ز تیر.فردوسی.پدرْمان یکی آسیابان پیر
در این دامن کوه نخجیرگیر.فردوسی.تو دستان نمودی چو روباه پیر
ندیدی همی دام نخجیرگیر.فردوسی.ز دام و دد و بوی نخجیرگیر
گریزان بود بر سه پرتاب تیر.اسدی.پیاده بر آن کُه چو نخجیرگیر
همی شد ز پس تا فکندش به تیر.اسدی.