ناصر کبیر

معنی کلمه ناصر کبیر در فرهنگ فارسی

ناصرللحق . لقب حسن بن علی بن حسن ابن علی بن عمر ابن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ( ۲۳٠ یا ۲۲۵ ه.ق - ۳٠۴ ه.ق . ) ملقب به ناصر کبیر والناصر ناصر للحق و ناصرالدین و ناصر کبیر و موصوف به اطروش و اصم . از امرای علوی طبرستان . بر حکام سامانی در ناحیه طبرستان و گیلان خروج کرد و محمد صعلوک حاکم سامانی را شکست داد و تا وقتی که درگذشت بر گیلان و طبرستان و قسمتی از گرگان حکومت داشت. ناصرالحق در عین حال از علمای تفسیر و کلام و فقه و حدیث و ادب و اخبار و لغت بود و آثار بسیار از او نام برده اند .

معنی کلمه ناصر کبیر در دانشنامه آزاد فارسی

ناصر کبیر (مدینه ۲۳۰ ـ آمل ۳۰۴ق)
لقب حَسَن بن علی حسینی، سومین امیر علوی طبرستان و از ائمۀ زیدیه و از نوادگان امام زین العابدین (ع ). در زمان حسن بن زید به طبرستان آمد و محمد بن زید معروف به «داعی» نظری خوش به او نداشت و او به ناچار به نیشابور، نزد احمد بن عبدالله خجستانی، رفت. خجستانی به ناصر بدگمان شد و او را زندانی کرد. ناصر پس از آزادی نزد محمد بن زید (۲۷۰ـ۲۸۷ق)، بازگشت و پس از پیروزی سامانیان بر محمد بن زید و قتل او (۲۸۷ق)، خود را به دیلم رساند. وی بعد از مرگ مُعْتَضد (۲۸۹ق)، خلیفۀ عباسی، با همدستی محمد بن هارون سرخسی ، سردار سامانی ، به طبرستان برگشت . اگرچه تلاش نخستین او برای استرداد طبرستان ناکام ماند و قتل محمد بن هارون نیز به تنهایی او منجر شد، با استقرار در هوسم (رودسر کنونی )، تبلیغات وسیعی برای گرایش دیلمیان به سوی اسلام و مذهب زیدی انجام داد. این امر به ناصر امکان داد تا دولت علوی را در غرب مازندران احیا کند. احمد بن اسماعیل سامانی در ۳۰۱ق ابوالعباس محمد بن صَعْلوک را مأمور سرکوبی این دولت کرد، اما سپاه مجهّز او در چالوس مغلوب گردید و متعاقب آن ، طبرستان تصرف شد و با اطاعت اشراف محلّی از ناصر، حکومت علوی در طبرستان احیا شد. مدتی بعد حسن بن قاسم ، سپهسالار او، و بعضی رجال حکومت برضد ناصر، طغیان کردند، و او را به بند کشیدند. اما بی درنگ آزاد شد و تا ۳۰۴ق حکومت کرد. ناصر کبیر صاحب تألیفات بسیاری در فقه زیدیه است. مورخان او را عادل و نیکو خلق وصف کرده اند. دیگر القاب او «ناصرالحق و داعی الی الحق» است، به «اطروش» نیز معروف است؛ زیرا در نبردی ضربۀ شمشیری بر سرش نواختند که شنوایی خود را از دست داد.

معنی کلمه ناصر کبیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ناصِر کَبیر (۲۳۰-۳۰۴ق)، سومین حاکم علوی طبرستان در قرن سوم هجری، و از نوادگان امام سجاد(ع). نام اصلی وی، حسن بن علی و ملقب به ناصر اُطرُوش و الناصر للحق بوده است. ناصر کبیر، فرمانروایی عادل بوده و بر اساس تاریخ طبری، مردم طبرستان هیچ حکومتی را همانند حکومت وی، عادلانه ندیده اند. سید مرتضی، از مرتبه علمی، زهد و فقاهت ناصر کبیر سخن گفته است.
او نقش مهمی در مسلمان شدن و شیعه شدن مردم در طبرستان داشته است. ناصر کبیر علاوه بر طبرستان، بر نقاط دیگری از شمال ایران از جمله دیلم و بخش های شرقی گیلان نیز حاکم شد و مرکز حکومتش را آمل قرار داد. حمایت از عالمان و دانشمندان، دعوت از سادات برای زندگی در طبرستان، و تأسیس مساجد را از اقدامات وی دانسته اند.
ناصر کبیر، زیدی مذهب بوده است، با این حال، افندی اصفهانی در ریاض العلماء، او را از بزرگان امامیه دانسته است. به گفته وی، ناصر کبیر آثاری بر اساس مذهب شیعه امامیه، و آثار دیگری مبتنی بر مذهب زیدیه دارد. کتاب الاحتساب، نوشته ناصر کبیر، درباره اجرای امور حسبه و همچنین اثر کلامی البساط، از نوشته های اوست. وی همچنین اثری فقهی داشته که سید مرتضی در کتاب مسائل الناصریات به آن پاسخ داده است.

جملاتی از کاربرد کلمه ناصر کبیر

در حدود سال ۲۸۷ ق. لشکر شکست‌خوردهٔ سامانیان وارد مامطیر شد. این لشکر متعلق به «احمد اسماعیل سامانی» بود که پس از چهل شبانه‌روز جنگ با ناصر کبیر، شکست خورده بود و تا مامطیر مجبور به عقب‌نشینی شد. ناصر کبیر پیش از این هم با مردمی از گیلان به تبرستان تاخته بود، ولی در نیم فرسنگی آمل از احمد بن اسماعیل سامانی شکست خورده بود.
همچنین بخش گسترده‌ای از منابع این کتاب از آثار قدیم و متأخر زیدیان بوده‌اند که تعدادی‌ از آنها توسط دیلمیان نوشته شده اند و امروزه نسخه‌ای از آن‌ها بر جای نمانده است. مانند آثار قاسم بن ابراهیم رسّی، ابوالعباس حسنی و المؤید بالله. در این بین کتاب‌های ناصر کبیر از جمله تفسیر، کتاب المسائل، کتاب الوصایا و کتاب المناهی او مورد استناد قرار گرفته‌اند، که هیچ‌کدام در حال حاضر در دسترس نیستند؛ فلذا تفسیر کتاب‌الله منبع ارزشمندی برای یافتن اطلاعاتی از مندرجات این کتب است.
ضعف حکومت سامانیان و آشفتگی اوضاع خراسان موجب شد که داعی صغیر، لیلی بن نعمان گیلانی را مأمور فتح آن سامان کند. لیلی بن نعمان پس از تصرف دامغان، در ذیحجه ۳۰۸ قمری وارد نیشابور شد و به نام داعی خطبه خواند ولی در ربیع الاول ۳۰۹ قمری در طوس از لشکر سامانی شکست خورد و به‌دست حَمُوَیّه سپهسالار لشکر نصر دوم سامانی کشته شد. در پی این شکست، برخی سران گیل و دیلم تصمیم به قتل داعی و انتصاب احمد به جای او گرفتند، اما داعی مطلع شد و آنان را در گرگان کشت. از جمله هروسندان؛ که سابقاً به داعی در کودتا علیه ناصر کبیر کمک نموده بود ولی بعد از آن به ناصرالحق و فرزندانش ملحق شد. (مرداویج زیاری خواهرزادهٔ وی بود)