نا منظمی

معنی کلمه نا منظمی در لغت نامه دهخدا

نامنظمی. [ م ُن َظْ ظَ ] ( حامص مرکب ) پراکندگی. آشفتگی. پریشانی. بی نظم و ترتیب بودن. منظم و بسامان و مرتب نبودن.

معنی کلمه نا منظمی در فرهنگ فارسی

پراکندگی . آشفتگی . پریشانی

جملاتی از کاربرد کلمه نا منظمی

توزیع و رشد جمعیت:جمعیت در سراسر جهان به صورت کاملاً نا منظمی پراکنده شده‌است. بیش از یک چهارم خشکی‌های جهان خالی از سکنه‌است یا تراکم جمعیت بسیار پایینی دارد. حداقل یک چهارم مناطق جهان نیز دارای جمعیتی با تراکم ۱۰ نفر در کیلومتر و بیشتر می‌باشد.