معنی کلمه مویینه در لغت نامه دهخدا
گرچه یک موی ز مویینه ندارد بنده
ورچه ز آسیب حوادث اثری در سر ماست
در پناه تو ز مویینه مدد می طلبم
زآنکه چون موی مرا لشکر سرما ز قفاست.اورمزدی ( از فرهنگ جهانگیری ).بهار آمد و کتان به جنگ مویینه
کشید از سپه خویشتن تمام حشر.نظام قاری.|| طبل کلان. ( ناظم الاطباء ).