ملمات

معنی کلمه ملمات در لغت نامه دهخدا

ملمات. [ م ُ ل ِم ْ ما ] ( ع اِ )ج ِ ُملِمّة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نوازل دهر. ج ِ ملمة. ( از ذیل اقرب الموارد ). سختیها و بلایا : شکر بعد معالجة کل مغلق من الغمرات و مدافعة کل مولم من الملمات. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298 ).
و قاک اﷲ نائبة اللیالی
و صانک من ملمات الزمان.رشیدالدین وطواط ( از حدائق السحر ).ازمزاحمت صادر و وارد و قصاد و زوار و تزاحم مهمات و تراکم ملمات... به جان آمده بود. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 236 ). در حوادث مهمات و عوارض ملمات کار ترا به کفایت او بازگذارم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 47 ). رجوع به ملمة شود.

معنی کلمه ملمات در فرهنگ عمید

سختی ها و حوادث.

جملاتی از کاربرد کلمه ملمات

وفاک الله نائبة اللیالی وصانک من ملمات الزمانی
با حزم کار دیده او دین و ملک را اندیشه کی بود ز ملمات هایله