مستحفظ. [ م ُ ت َ ف ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحفاظ. رجوع به استحفاظ شود. || یادگیرنده. ( منتهی الارب ). || حفاظت و نگهداری خواهنده چیزی را. ( اقرب الموارد ). || حافظ. نگاهبان. نگهبان.پاسبان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : [ تیول ومواجب همه ساله ] مستحفظان قلاع بندر و فارس و غیره دو هزار و یک صد و بیست و چهار تومان و هشتهزار و هفتصد دینار و کسری. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 94 ). - مستحفظ زندان ؛ زندان بان. ( از لغات فرهنگستان ).
معنی کلمه مستحفظ در فرهنگ معین
(مُ تَ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) نگهبان .
معنی کلمه مستحفظ در فرهنگ عمید
۱. یادگیرنده. ۲. محافظت کننده، نگهدارنده، نگهبان.
معنی کلمه مستحفظ در فرهنگ فارسی
یادگیرنده ، محافظت کننده، نگاهدارنده، نگاهبان ( اسم ) ۱- آنکه از دیگری نگاهبانی چیزی را بخواهد . ۲ - نگاهبان پاسبان حارس : (( به مستحفظان هریک کس فرستاد که بخدمتی که مامورند قیام نمایند. جمع : مستحفظین . یا مستحفظ زندان . زندان بان .
جملاتی از کاربرد کلمه مستحفظ
حسنعلی سلطان چگنی ولد بداق خان در سال (۱۰۰۴ ق) حکومت همدان را در دست داشت، در آن سال (۱۰۰۵ قمری و احتمالاً بعد از غائله طایفه تکلو) جمعی از ولایت الوار و اکراد قلعه سعدوقاص را که در اختیار رومیه (عثمانی یا ترکیه امروزی) بود به تصرف درآوردند و خراب کردند و به نهاوند که در دست مستحفظان و حاکم نظامی دولت عثمانی بود، حمله آوردند. نیروهای مستحفظ عثمانی نهاوند، عریضه به خدمت شاه عباس نوشتند و حسنعلی خان چگنی را عامل و محرک الوار و اکراد شورشگر دانستند. شاه عباس بنا به مصلحت، حسنعلی خان چگنی را از حکومت همدان عزل و به حکومت بسطام منصوب نمود. حسنعلی خان در سال (۱۰۰۶ ق) به دست ازبکان کشته شد و شاه عباس برادرش بیرامعلی سلطان را به جای او به حکومت بسطام منصوب نمودند.
تقاطعهای راه و جاده با خط راهآهن نیز نوعی از تقاطعها است. چنین تقاطعهایی میتواند بدون مستحفظ یا با مستحفظ باشد.
میرزا محمدحسین مهندس در سال ۱۳۱۱ هجری قمری در بارهٔ این روستا چنین میگوید: «باغباغو به علی اصغر رئیس تلگرافخانه آذربایجان به ملکیت مرحمت شده، اگر چه چهارسال قبل اقدامی در آبادی آنجا نمود و چهار صد، پانصد تومان هم هزینه کرد، لیکن صورت آبادی نگرفت و بعد از مراجعت خودش از اراضی اقدس، خانوار آنجا متفرق شد و فعلاً چند غلام تلگراف که مستحفظ سیم میباشد در این قلعه ساکنند.»