متفکره

معنی کلمه متفکره در لغت نامه دهخدا

( متفکرة ) متفکرة. [ م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث متفکر.
- قوه متفکره ؛ قوه ای را گویند که شخص در ذهن خود بدان قوه ترتیب اموری دهد جهت رسیدن به مقصود و سنباد نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تفکر و متفکر شود.

معنی کلمه متفکره در فرهنگ عمید

قوۀ تفکر.

جملاتی از کاربرد کلمه متفکره

با وجود این، علوم و معارف پهناور مکتب اسکندریه از چشمه فیاض ارسطو بهره برده‌است. قالب اذهان و قوای متفکره قرون وسطی از روی «ارغنون» ارسطو ریخته شده‌است. کتب دیگر او که در قرن پنجم میلادی توسط مسیحیان نسطوری به سریانی ترجمه گردید و پس از آن در قرن دهم میلادی به عربی و عبری برگردانده شد و بعد در ۱۲۲۵ میلادی به زبان لاتینی درآمد، سبب پیدایش مکتب مدرسی (اسکولاستیک) گردید که به طرز شیوایی با آبلار آغاز شد و توسط توماس آکویناس به صورت مجموعه پهناوری از علوم و معارف درآمد. آثار ارسطو متون غیرقابل نقض و حلال همه مشکلات به‌شمار می‌رفت. در ۱۲۶۰ آموزش کتب او در هر مدرسه مسیحی اجباری گردید و مجامع مسیحی منحرفین از ارسطو را کیفر می‌دادند.