ماشل

معنی کلمه ماشل در لغت نامه دهخدا

ماشل. [ ش َ ] ( اِ ) خاله. داییزه ( در دیلمان گیلان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ماشل. [ ش ِ ] ( ع ص ) لاغر. کم گوشت. ( از فرهنگ جانسون ). رجل ماشل ، مرد لاغر کم گوشت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ماشل در فرهنگ فارسی

لاغر کم گوشت

جملاتی از کاربرد کلمه ماشل

جیرکویه جزو دهستان حاجی بکنده بخش خشکبیجار شهرستان رشت می‌باشد. اب و هوای جلگه ای و معتدل مرطوب و دارای ۱۸۹۲ تن سکنه است. آب آن از نهر حاجی بکنده از سفیدرود و استخر و محصول آن برنج. شغل اهالی زراعت می‌باشد. جاده خشکبیجار به امین آباد از وسط روستا می‌گذرد. روستاهای سادات محله. شیشه گوراب. تازه آباد. ماشل اعلم در گذشته برای تأمین مایحتاج به بازارچه جیرکویه مراجعه می‌کردند