لیلاب

لیلاب

معنی کلمه لیلاب در لغت نامه دهخدا

لیلاب. ( اِخ ) دهی جزء دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 41هزارگزی شمال باختری ورزقان و 30500گزی شوسه تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل. دارای 635 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه لیلاب در دانشنامه عمومی

لیلاب یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزمار مرکزی بخش خاروانا شهرستان ورزقان واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه لیلاب

امامزاده لیلاب مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان ورزقان، بخش خاروانا، روستای لیلاب، امامزاده لیلاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۹۰۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ارزیل • آتش خسرو. استرقان • اندرگان • ایری علیا • جوانان‌گروه • حاجی‌لار • سهران • سیوان • طرزم • قشلاق حاجیلار • کوراکش • گل‌آخور • مشاهیر • میوه‌رود•آستمال • آوان • آوانسر • انویق • بیشک • جعفرآباد • جوشین • چشمگان • سرکش • سقای • علی‌یار • گل‌چول • گلو • نگارستان • ینگجه• دستجرد • سونداخر • قره‌قیه • قشلاق خورشا سفلی • قشلاق خورشا علیا • قشلاق رحیم • قشلاق مرزآباد • کبودگنبد • کلو • کوجان • گوراند • لیلاب • مرزآباد • ملک‌قضات • میلق • نچق • ورزقان. قشلاق میکاییل