لوح مشق

معنی کلمه لوح مشق در لغت نامه دهخدا

لوح مشق. [ ل َ / لُو ح ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تخته مشق شود. ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه لوح مشق

درین مکتب سرآمد می شود طفل جگر داری که لوح مشق باشد تخته پیشانی شیرش
صافی دل کرد لوح مشق صد اندیشه‌ام یاد ایامی که این آیینه بی‌پرداز بود
دلم در دست ناز اوست لوح مشق معشوقی به هر کس سرگردان شد، انتقام او کشید از من