لوح روی. [ ل َ / لُو ] ( ص مرکب ) دارای رخساری چون لوح : تیزچشم ، آهن جگر، فولاددل ، کیمخت لب سیم دندان ، چاه بینی ، ناوه کام و لوح روی.منوچهری.
معنی کلمه لوح روی در فرهنگ فارسی
دارای رخسار چون لوح، ( لوح رو ی ) آنکه چهره ای چون لوح صاف دارد : تیز چشم آهن جگر فولاد دل کیمخت لب سیم دندان چاه بینی ناوه کام و لوح روی . ( منوچهری . د .چا ۱۳۷ : ۲ )
جملاتی از کاربرد کلمه لوح روی
از لوح روی دلبران سی و دو حرف حق بخوان اسرار «ما اوحی » ببین از چار هفت و چار او
به اعتقاد پروفسور دولوگاز این تصویر نمایشگر یک جنگ دریایی است که به احتمال زیاد در رودخانههای داخلی روی داده. چند لوح گلی نیز با اشکالی از نقطه و خط فشرده کشف شده و عقیده بر این است که اینها تنها سیستم اعداد بود که به احتمال قوی برای مقاصد حسابداری به کار میرفتهاست. اما مشاهده گاو لوح روی این نقش گلی که یکی از جاشوها به مراقبت از آن میپردازد حاکی از آن است که فرمانده کشتی از راه دوری برمی گردد و نیز رسم همراه بردن حیوانات زنده در کشتیها از زمانهای گذشته میان دریانوردان ایرانی خلیج فارس معمول بودهاست.
به اعتقاد پروفسور دولوگاز این تصویر نمایشگر یک جنگ دریایی است که به احتمال زیاد در رودخانههای داخلی روی داده. چند لوح گلی نیز با اشکالی از نقطه و خط فشرده کشف شده و عقیده بر این است که اینها تنها سیستم اعداد بود که به احتمال قوی برای مقاصد حسابداری به کار میرفته است. اما مشاهده گاو لوح روی این نقش گلی که یکی از جاشوها به مراقبت از آن میپردازد حاکی از آن است که فرمانده کشتی از راه دوری برمی گردد و نیز رسم همراه بردن حیوانات زنده در کشتیها از زمانهای گذشته میان دریانوردان ایرانی خلیج فارس معمول بوده است.
به لوح روی و خط سبز و خامه ی سر زلف اگر خطا نکنم مشق دلبری می کرد
ز لوح روی کودک بر توان خواند که بد یا نیک باشد در بزرگی