لغزاننده

معنی کلمه لغزاننده در لغت نامه دهخدا

لغزاننده. [ ل َ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) لخشاننده.

معنی کلمه لغزاننده در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه کسی یا چیزی را بلغزاند . لغزانی .لغزان بودن ملاست لیزی .
لخشاننده

جملاتی از کاربرد کلمه لغزاننده

بورس‌ها کیسه‌های کوچکی هستند که از مایعی لغزاننده پر شده‌اند و در جاهایی که زردپی‌ها به استخوان اتصال می‌یابند با قرار گرفتن میان زردپی و استخوان، مانع بروز اصطکاک و فرسایش و در نهایت پارگی زردپی می‌شوند.
ترانسودا، چسبندگی پایین و تعداد کم سلول نوکلئوتید دارد و نتیجهٔ اولترافیلتراسیون پلاسما است. در زنان، ترازهش برای لغزاننده کردن دستگاه تناسلی در حین آمیزش است.