لعل رنگ. [ ل َ رَ ] ( ص مرکب ) دارای رنگی چون لعل. سرخ : دو یاقوت دادش دگر لعل رنگ صدوبیست مثقال هر یک به سنگ.اسدی ( گرشاسب نامه ).حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ.سعدی.
معنی کلمه لعل رنگ در فرهنگ فارسی
دارای رنگ لعل سرخ رنگ : حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ . ( سعدی لغ. )
جملاتی از کاربرد کلمه لعل رنگ
دو یاقوت دادش دگر لعل رنگ صد و بیست مثقال هر یک به سنگ
می شود کان بدخشان از شراب لعل رنگ چون سبو با دست خالی هر که در میخانه رفت
دل ها گشاید از مژه سیلاب لعل رنگ از نوک ناوکی که در این دم شد آشکار
گفتم به حلق تشنه ما ریز جرعه ای زان جام لعل رنگ تو از دُرد یا ز صاف
هرچند لعل رنگ جگر دارد زین صد هزار فرق بود آن را
ارغوان بین لعل رنگ و یاسمن سجاده گون گل نگر خونین حبین سنبل نگرنیلی عذار
شد زمین سیم گون از تیر خسرو لعل رنگ در کجا در کوهساران از چه از خون پلنگ
ستامش زخونم شده لعل رنگ نگون از برش زین بگسسته تنگ
ز خون شد چنان بحر چین لعل رنگ که از خون بپوشید عیبه نهنگ
به می (سحاب) چه حاجت که بی نیاز از آن به یاد لعل وی و اشک لعل رنگ توام