معنی کلمه قزلق در لغت نامه دهخدا
قزلق. [ ق ُ زُ ] ( اِخ ) ( گردنه ٔ... ) نام گردنه معروفی است میان شاهرود و استرآباد در چهارده میلی شهر استرآباد درباره آن لاوت نویسد: سربالائی در واقع از ارتفاع 3453 پا از حوالی زیارت شروع میشودو راه از زیارت تا مراتع علی آباد در سه میلی آنجا ( 7600 پا ) بسیار طولانی است. در ارتفاع 4700 پا کاروانسرای حقیری بنام رباط قزلق است. ( از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 111 و 113 و 132 و 169 و 220 ).
قزلق. [ ق ُ ل ُ] ( اِخ ) دهی از دهستان قره باشلو از بخش چاپشلو از شهرستان دره گز واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو و 7 هزارگزی باختر شوسه عمومی قوچان به دره گز. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه 90 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قزلق. [ ق ُ ل ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری مشهد و 15 هزارگزی شمال خاوری تبادکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 61 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).