معنی کلمه قزل قیه در لغت نامه دهخدا
قزل قیه. [ ق ِ زِ ق َ ی َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری شاهین دژ و 20 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم است.سکنه آن 370 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، کرچک ، بادام ، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. سه محل به فاصله 1500 گز به نام قزل قیه بالا و پائین و وسطمشهور است. سکنه قزل قیه وسط 115 تن و قزل قیه پایین 112 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قزل قیه. [ ق ِ زِ ق َ ی َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 9 هزارگزی شمال سراب و 9 هزارگزی شوسه سراب به اردبیل. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 255 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ،حبوبات ، محصول دامی. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قزل قیه. [ ق ِ زِ ق َ ی َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری گرمی و 6 هزارگزی شوسه گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنه آن 60 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).