قزقلعه
معنی کلمه قزقلعه در لغت نامه دهخدا

قزقلعه

معنی کلمه قزقلعه در لغت نامه دهخدا

قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین. سکنه آن 8 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ ) ( قره دره ) دهی جزءدهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در42 هزارگزی شمال ضیأآباد و 2 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنه آن 100 تن. آب آن از رودخانه یوزش باش چائی و محصول آن غلات و عدس دیمی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان ریسمان بافی و جوال بافی است. این ده کنار راه شوسه قزوین به رشت واقع است. ساکنین از طایفه غیاثوند هستند و تغییر مکان نمیکنند.آثار قلعه خرابه ای به نام قزقلعه در مجاور آبادی روی کوه دیده میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ )دهی جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین واقع در 35 هزارگزی شمال باختر آبیک و 9 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنه آن 128 تن. آب آن از چشمه سار و در بهار از آب برف. محصول آن غلات ، بنشن ، تاکستان ، سردرختی. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان گلیم بافی و گیوه چینی است. تا زرجه بستان که در 3 هزارگزی آن واقع شده ، میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی واقع در 12500 گزی شمال خاوری خوی و 6500 گزی خاور شوسه خوی به ماکو. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنه آن 951 تن. آب آن از قنات و نهر زراعان و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد، و میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 31 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 8 هزارگزی شمال شوسه میاندوآب به مهاباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنه 376 تن. آب آن از سیمین رود و چشمه و محصول آن غلات ، چغندر، توتون ، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قزقلعه. [ ق ِ ق َ ع َ ] ( اِخ ) یکی از دههای فخر عمادالدین در استرآباد. ( مازندران و استراباد رابینو ص 170 ).

معنی کلمه قزقلعه در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان او اوغلی بخش حومه شهرستان خوی جلگه و معتدل ۹۵۱ تن سکنه محصول غلات شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است .
یکی از دههای فخر عماد الدین در استراباد .

معنی کلمه قزقلعه در دانشنامه عمومی

قزقلعه (خوی). قزقلعه، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران. این روستا در ۹ کیلومتری شمال شهر خوی قرار دارد.
این روستا در دهستان دیزج قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۸۳۹نفر ( ۱۹۴ خانوار ) بوده است.
قزقلعه (لوری). قزقلعه ( به لاتین: Kizkala ) یک روستای متروکه در ارمنستان است که در استان لوری واقع شده است.
معنی کلمه قزقلعه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه قزقلعه در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه قزقلعه

جملاتی از کاربرد کلمه قزقلعه

روستای جهان یکی از روستاهای پلکانی و از مهم‌ترین روستاهای تاریخی ولایت ارغیان بوده که امروزه یکی از روستاهای شهرستان اسفراین محسوب می‌گردد این روستا نسبت به استان خراسان شمالی در قسمت جنوب شرقی واقع شده و در سمت شرق شهر اسفراین وغرب دهستان بام قرار گرفته‌است و محدود است از طرف شمال به کوه‌های شاه جهان وشیروان، طرف شرق به روستای زالی و بانی در و جنوب به روستای چهارمست و وازطرف غرب به پارک ساریگل؛ که زندگی انسان‌ها در این روستا و پیرامون آن حداقل به دوره هخامنشیان می‌رسدکه که بقایای آن را می‌توان در قزقلعه و آغول قلعه مشاهده کرد.