فرعیه

معنی کلمه فرعیه در لغت نامه دهخدا

فرعیه. [ ف َ عی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث فرعی. مقابل اصلیه. ( یادداشت به خط مؤلف ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه فرعیه در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مونث فرعی مقابل اصلیه : شعب فرعیه جمع : فرعیات .

جملاتی از کاربرد کلمه فرعیه

این کوی دارای دو فاز با ساختمانهای معمولاً چهار طبقه و خیابان‌های فرعیه عریض می‌باشد. در میان دو فاز کوی دانشگاه امام حسین، مسجد صاحب الزمان و میدان میوه و تره بار کوچکی وجود دارد.