معنی کلمه ولى در دانشنامه اسلامی
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
معنی أَثُمَّ: آیا بعد از
معنی أَثْمَرَ: میوه داد
ریشه کلمه:
ولی (۲۳۱ بار)
(بروزن فلس) نزدیک و قرب. چنانکه در صحاح و مصباح و قاموس گفته است گویند: «تَباعَدْنا بَعْدَوَلْیٍ» پس از نزدیکی دور شدیم. راغب میگوید: وَلاء توالی آن است که دوچیز چنان باشند که میانشان چیزدیگری نباشد و بطور استعاره به نزدیکی وَلاء و تَوالی گویند خواه در مکان باشد یا صداقت یا نصرت یا اعتقاد. * . ای اهل ایمان با کفاریکه در دیار به شما نزدیک اند بجنگید. ظهور آیه آن است که مسلمانان باید اول به جهاد کفار نزدیک بشتابند بعد به جهاد کفار دیگر بروند و آن در صورت عملی بودن سبب گسترش و عالمگیر بودن اسلام است. تَوْلِیَة: اگر با «عن» باشد به معنی اعراض و اگر با «الی» باشد به معنی روکردن و اگر با دو حرف مذکور متعدی به مفعول ثانی باشد به معنی برگرداندن و متوجه کردن آید. و در صورت تعدی به دو مفعول به معنی سرپرست کردن و غیره آید اینک شواهدی از آیات : . چون آیات ما بر او خوانده شود از آنها بحالت تکبر اعراض کند گویی که آنها را نشنیده است، تقدیرش «وَلَّی عَنْها» است . چون خواندن قرآن تمام شد رو کردند و برگشتند به سوی قوم خویش برای انذار. . سفیهان از مردم گویند چه چیز آنها را از قبله شان که در آن بودند برگردانید. . آن تقدیر «لَوَلَّوااِلَیْکُمْالْاَدْبارَ» است یعنی اگر کفار با شما میجنگیدند حتما به شما پشت میکردند و می گریختند. * . و همینطور بعضی از ظالمان را در اثر اعمالشان به بعض دیگر ولی امر و سرپرست قرار می دهیم. *** تَوَ ّلی: از باب تفعل به معنی اعراض و دوست اخذ کردن و سرپرست آیدمثل . هرکه پس از اخذ میثاق، از قبول حق اعراض کند آنها فاسقانند. . بر شیطان حتمی است هر که او را دوست بدارد اضلالش میکند. . هر که از شما آنها را دوست اخذ کند از آنهاست. * . ظاهرا تولی در آیه به معنی اعراض است یعنی آیا امید است از شما در صورت اعراض از امر خدا و امر جهاد، اینکه در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید. یعنی در صورت اعراض از جهادو ماندن در شهر جز این نخواهیدکرد. به قولی مراد از آن حکومت و سرپرستی است یعنی شاید شما اگر به حکومت رسیدید... در آیه . ظاهرا مراد حکومت و سرپرستی است و احتمال دارد که به معنی اعراض باشد. * . یعنی: هر که بعد از روشن شدن هدایت با رسول خدا مخالفت کند و از غیر طریق مؤمنین پیروی نماید تا از حق اعراض میکند به اعراض وادارش میکنیم و او را به جهنم وارد مینماییم، آن بدجایگاهی است ظاهرا آیه در مضمون . است. ولی: سرپرست و اداره کننده امر. و نیز به معنی دوست و یاری کننده و غیره آید. طبرسی در ذیل . فرموده: ولّی از «ولی»است به معنی نزدیکی بدون فاصله و او کسی است که به تدبیر امور ازدیگری احق و سزاوارتر است. به رئیس قوم والی گویند که به تدبیر و امر ونهی امور نزدیک و مباشر است. به آقا مولی گویند که به امر بنده سرپرستی و مباشرت میکند به بنده مولی گویند که با اطاعت مباشر امر مولی است و از آن است ولی یتیم که مباشر مال یتیم و اداره اوست. در مصباح از ابن فارس نقل کرده: هر که کار کسی را اداره کند ولی آن کار است. . خدا یار کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از تاریکیها به سوی نور ایمان خارج میکند. . شما را جز خدا سرپرست ویاری نیست. از نصیر روشن میشود که «وَلِیّ» به معنی متولی امر است . یا اگر نمیتواند مطلب را املال کند و توضیح دهد ولی او املاء نماید. جمع ولی اولیاء است به معانی فوق که گفته شد . آنانکه در نزد خود جا دارند و یاری کردند آنها بعضی اولیاء بعضی اند . مؤمنان کافران را در جای برادران مؤمن خود دوست و یار نگیرند. *** * . یعنی سرپرست و مدیر شما فقط خدا و رسول و آنانندکه نماز میخوانند و درحال رکوع زکوة میدهند قید «وَهُمْ راکِعُونَ» «اَلذَّینَ یُقیمُونَ...» را مقید کرده است یعنی هر نمازگزار و زکوة بده ولی شما نیست بلکه نمازگزارانیکه زکوة را در حال رکوع میدهند. از طرف دیگر باید آیه راجع به یک قضیه واقع شده باشد وگرنه هر کس میتواند در حال رکوع احسانی بکند و بگوید ولی مسلمین هستم. وانگهی باید مراد از «وَلِیُّکُمْ» مدیر امور و سرپرست باشد وگرنه همه نمازخوانان و زکوة دهندگان یار و دوست مسلمانان اند و احتیاج به قید «وَهُمْ راکِعُونَ» ندارد. از اینجا است که اهل انصاف از خود آیه خواهند دانست که آن عموم نیست بلکه حکایت از یک واقعه خصوصی دارد و لفظ «اِنَّما» ولایت غیرخدا و رسول «وَالّذینَ...» را نفی میکند زیرا «اِنَّما» نص در تخصیص است. در مجمع البیان نقل فرموده: روزی عبدالله بن عباس در کنار زمزم نشسته و به لفظ «قالَ رَسُولُ اللهِ «صلی الله علیه واله» به مردم حدیث میخواند. مردی که روی خود را پوشیده بود در آنجا حاضر شد هر چه ابن عباس میگفت «قالَ رَسُولُ اللهِ» میگفت آن مرد نیز میگفت. ابن عباس گفت: تو را به خدا تو کیستی؟ مرد صورت خویش را باز کرد و گفت: مردم هر که مرا شناخته هیچ و گرنه خودم را معرفی میکنم، من جندب بن جناده بدری ابوذرغفاری هستم، با این دو گوشم از رسول خدا شنیدم وگرنه کر شوند و با این دو چشم دیدم و گرنه کور باشند میفرمود:«عَلِیٌ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قاتِلُ الْکَفَرَةِ وَمَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ وَ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ». بدانید روزی با رسول خدا«صلی الله علیه واله» نماز ظهر خواندم سائلی در مسجد چیزی خواست به او چیزی ندادند، دست به آسمان برداشت که خدایا گواه باش من در مسجد رسول خدا اظهار حاجت کردم کسی چیزی به من نداد، علی «علیه السلام» آنوقت در رکوع نماز بود با انگشت کوچک دست راست که به ان انگشتر میکرد به سائل اشاره نمود، سائل آن را از انگشت علی «علیه السلام» گرفت، رسول خدا «صلی الله علیه وآله» در نماز این عمل را میدید، چون از نماز فارغ شد سر به آسمان کرد و گفت:« رَبِ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِرْ لی أَمْری... وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ أَهْلی هارُونَ أَخی أُشْدَدْ بِهِ أَزْری وَ أَشْرِکهُ فی اَمْری» در جوابش قرآن ناطق نازل فرمودی که:«سَنَشُدٌ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلایَصِلُونَ اِلَیْکُما» خدایا منهم برگزیده و پیامبر تو محمد، سینه مرا فراخ گردان. کارم راآسان کن. برای من وزیری و یاری از اهل من معین کن علی برادرم را، با او مرا تقویت فرما. ابوذر گوید: بخدا قسم رسول خدا«صلی الله علیه واله» سخن خویش را تمام نکرد تا جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد بخوان. فرمود چه بخوانم؟ گفت بخوان: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا...» سپس طبرسی فرموده: این خبر را ثعلبی با این سند به عینه نقل کرده و ابوبکر رازی در کتاب احکام القرآن نه نقل مغربی و رمانی و طبرسی روایت کردهاند: این آیه در حق علی «علیه السلام» نازل شد آنگاه که در حال رکوع انگشتر خویش را به سائل بخشید. مجاهد و سدی نیز چنین گفتهاند و آن ازامام باقر و امام صادق علیهماالسلام و جمیع علماء اهل بیت علیهماالسلام نقل شده است. نگارنده گوید: علامه امینی رحمه الله در جلد دوم الغدیر ص 53-52 آن را از تفسیر ثعلبی، تفسیرطبری، اسباب النزول واحدی، تفسیرفخر رازی، تفسیرخازن، تفسیرنیشابوری، فصول المهمه ابن صباغ، صواعق ابن حجر، نورالابصار شبلنجی و ده دوازده کتاب دیگر که همه از کتب مشهور اهل سنت اند نقل کرده است طالبان تفصیل به آنجا رجوع کنند و در المراجعات مراجعه چهلم مرحوم شرف الدین عاملی آن را بطور تفصیل از منابع اصیل نقل کرده و عبدالمجید سلیم رئیس الازهر در مقابل آن اسناد خاضع شده است. اطلاق جمع بر مفرد اگر گویند: در اینصورت چرا لفظ «وَالَّذینَ آمَنُوا...» به لفظ جمع آمده لازم بود «وَالَّذی آمَنَ وَ أَقامَ الصَّلوةَ وَ آتَی الزَّکوةَ وَ هُوَ راکِعٌ» آید که مفرد و منطبق بر امام «علیه السلام» باشد؟ گوییم: طبرسی در مجمع فرموده: این آیه از واضحترین دلائل بر صحت امامت بلافصل علی «علیه السلام» است وچون ثابت شود که لفظ «وَلِیُّکُم» افاده میکند کسی را که مدیر امور و واجب الاطاعة است و ثابت شود که مراد از اَلَّذین آمَنُوا علی «علیه السلام»است، نص بر امامت آن حضرت ثابت می شود. رجوع به لغت ثابت میکند که ولی به معنی سرپرست و مدیرامور است لفظ «اِنَّما» در مفید اختصاص است ولذا نمیشود ولی را به معنی دوستی در دین و محبت حمل کرد زیرا آن در باره همه مومنان است چنانکه فرموده: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» و از طرف دیگر عامه وخاصه نقل کردهاند که آیه در باره علی «علیه السلام» نازل شد آنگاه که خاتم خویش را در رکوع صدقه داد. تا فرموده کسی نمیتواند بگوید لفظ «اَلَّذینَ آمَنُوا» جمع است وبر مفرد اطلاق نمیشود زیرا اهل لغت گاهی از مفرد برای تعظیم و تفخیم به لفظ جمع تعبیر میآورند واین در کلامشان مشهورتر از آن است که احتیاج به استدلال داشته باشد. زمخشری در کشاف پس از تصدیق به اینکه آیه در باره علی «علیه السلام» نازل شده، گوید اَلَّذین آمَنُوا به لفظ جمع آمده با آنکه مراد یکفرد است تا اینکه مردم به این کار ترغیب شوند و به ثوابی مانند ثواب آن برسند و تا روشن شود که باید عادت مومنان بر کسب نیکوکاری تا آن حد باشد که کار نیک را تاتمام شدن نماز به تأخیر نیاندازند. در المراجعات: مراجعه چهل و دوم درجواب این اشکال فرموده: عرب به جهتی از مفرد به لفظ جمع تعبیر میآورد شاهد آن قول خداوند است در سوره . مراد از «اَلنّاسُ» در «قالَ لَهُمُ النَّاسُ» به اجماع مفسران و محدثان و اهل تاریخ نعیم بن مسعود اشجعی است که ابوسفیان ده شتر بوی داد تا مسلمانان را از مشرکان بترساند و متزلزل کند و کردو گفت:« اِنَ النَّاسَ قَدْجَنَعُوالَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ» اهل مکه بر علیه شما لشکریان جمع کردهاند بترسید، در نتیجه بسیاری از مسلمانان ترسیدند و به جنگ بیرون نشدند و رسول خدا «صلی الله علیه واله» فقط با هفتادنفر خارج شدند. در اطلاق لفظ ناس بر مفرد نکته شریفی است زیرا مدح آن هفتادنفر در صورتی کاملتر است که لفظ ناس آید از آنکه گفته شود یکنفر خبرداد یعنی از خبر دادن چندین نفر هم از ایمان و پیروی پیغمبر برنمی گردند. ایضا آیه . مراد از «قَوْم» یک نفر بود بنام غورث و به قولی عمربن جحاش از یهود بنی نضیر که شمشیر کشید و خواست رسول خدا«صلی الله علیه واله» را بزند خداوند او را منع کرد حکایتش را محدثان ،مفسران و اهل تاریخ نقل کردهاند، ابن هشام در جزء 3 سیره خود در غزوه ذات الرقاع آن را آورده است. خدا لفظ جمع را در آیه بر مفرد اطلاق فرموده به جهت تعظیم نعمتش بر مسلمانان در سلامت و زنده ماندن پیامبرشان «صلی الله علیه واله» از شر دشمن. و در آیه مباهله لفظ ابناء و نساء و انفس با آنکه حقیقت در عموم اند بر حسنین و فاطمه و علی علیهم السلام اطلاق گردیده چنانکه همه گفتهاند و این اطلاق برای تعظیم آنهاست. شرف الدین رحمه الله پس از نقل آیات، قول طبرسی و زمخشری را که در بالا نقل کردیم نقل فرموده و در پایان وجه دیگری گفته که خلاصهاش این است: اگر آیه به لفظ مفرد میآمد دیگر مجالی نمیماند که دشمنان علی و بنی هاشم و منافقان و اهل حسد فکر مردم را آشفته کنند و بدین جهت خطری بر اسلام متوجهمی شد یعنی یا آیه را از قرآن حذف میکردند و یا رسول خدا را در این باره متهم مینمودند که نعوذبالله با خواهش نفس خود سخن گفته و آن لطمهای بر اصل دین میشد (از نگارنده). ولی آیه به لفظ جمع آمده به آنکه مفرد مراد بود سپس نصوص پی درپی آمدند و ولایت آنحضرت آفتابی گردید. *** مولی: سرپرست. مالک عبد. صدیق. غلام. . بدانید خدا تدبیر کننده امور شماست بهتر مدیر و بهتر یار است. . یکی از آن دو لال مادر زاد است، به چیزی قادر نیست و بر آقای خود بار و سنگینی است. * . روزیکه دوستی از دوستی چیزی را کفایت نمیکند. وجه اطلاق مولی بر این معانی در لفظ «ولی» از مجمع نقل گردید که بر انسان نزدیک و اولی اند و مباشرت امر میکنند به چند آیه توجه کنید: * . مولی شاید در اینجا به معنی دوست و رفیق باشدمانند «اَصْحابُ النَّار» که به معنی یاران آتش است با ملاحظه این آیه روشن میشود که بدکاران رفیق آتش و آتش رفیق آنهاست و آیه چنانکه گفتهاند برای تهکم است، شاید مولی به معنی متولی امر باشد یعنی کارگردان و مدبر امر شما آتش است. و شاید به معنی اولی (سزاوارتر) باشد که از معانی مولی است و از تفسیر قمی نقل شده است. * . در مجمع فرموده: عموزاده را مولی گویند که در نسب به انسان نزدیک است مراد از موالی در آیه عموها و عموزادهها اند چنانکه از حضرت باقر«علیه السلام» منقول است: یعنی من از عموها و عموزادهها پس از خودم میترسم و زنم نازا است بمن فرزندی عنایت فرما. * . در مجمع فرموده از جمله معانی مولی ورثه است که اولی واحق است به میراث میت (ظاهرا آن در اثر نزدیکی است) یعنی برای هر آنچه پدران و مادران و خویشان ترک کردهاند وارثانی قرار دادهایم. آیه ربطی به عصبه ندارد چنانکه در «ورث - ارث» گذشت و آن خلاصه آیات ارث میباشد. در مجمع ذیل آیه فوق و آیه «وَاِنی خِفْتُ الْمَوالِیَ» تصریح کرده که اولی (سزاوارتر) یکی از معانی مولی است ممکن است موالی در آیه بدان معنی باشد یعنی برای ترکه پدران و مادران واقرباء سزاوارترها قرار دادهایم که از دیگران در بردن ارث سزاوارترند. *** اولی: نزدیکتر. سزاوارتر. . نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که از وی پیروی کردند و این پیامبر و پیروان اوست. . به حکم این آیه پیغمبر«صلی الله علیه واله» نسبت به مومنان از نفس خودشان نزدیکتر و سزاوارتر است وزنان او و مادران مؤمنین اند، محترم اند و نکاحشان بعد از پیامبر بر مومنان حرام میباشد. پس مقام پیغمبر و اهمیت وجود پیغمبر بر مسلمانان از نفس خویش بالاتر است و اگر در کاری از کارها اعم از خیر یاشر امر دائر باشد میان پیغمبر و نفس مومن، پیغمبر ارجح و بالاتر است. آیه مطلق است و اولویت آن حضرت را از هر جهت میرساند. . گویند با این آیه ارث بردن غیر اولی الارحام که در اوائل هجرت بود نسخ شده است یعنی اقربا بعضی به بعضی در ارث بردن از مومنان و مهاجران سزاوارترند. *** وَلایة: (به فتح اول) . ولایة را در آیه با کسر و فتح واو خواندهاند، راغب گوید: ولایت به کسر واو به معنی نصرت و به فتح واو به معنی تولی امر است و به قولی هردو یکی و حقیقتش تولی امر است قاموس نیز در اول هر دو را یکی گرفته است در صحاح از ابن سکیت نقل کرده ولایت به کسر واو به معنی تسلط و به فتح و کسر واو به معنی نصرت و یاری است. نگارنده گوید: ظاهر آن است که هر دو به معنی قرابت است چنانکه در اقرب الموارد گفته و مطابق با معنای اولی است و مراد از آن در آیه تسلط و تدبیر است. آیه بعد از آیاتی آمده که راجع به مباحثه، یک مشرک و مؤمن است که بالاخره امید مشرک مبدل به یأس شده و محصولیکه در مقابل خدا به آن دل بسته بود از بین میرود و تسلط خدا و اینکه همه چیز با تدبیر خدا است روشن میشود یعنی: آنجا تسلط و تدبیر حق برای خداست او بهتر است از حیث ثواب و عاقبت نه آنچه مشرک به آن امیدوار بود. * . این آیه ولایت و قرابت و آثار آن را که میان مهاجران و انصار بود از کسانیکه ایمان آورده و هجرت نکرده بودند نفی میکند مگر ولایت نصرت را در ذیل آیه فرموده «وَاِنِ اسْتَنْصَرُو کُمْ فِی الّدینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ» پس مراد از ولایت ،ولایت ارث و ولایت امان دادن و غیره است.
[ویکی اهل البیت] ولى (اسم الله). ولی یکی از اسماء الله است که در قرآن نیز بارها به آن اشاره شده است.مانند:
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ
به سرپرست و اداره کننده امر ولی گویند و نیز بمعنی دوست و یاری کننده نیز آمده است . طبرسی در ذیل اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا .می گوید: ولّی از “و ل ی” است بمعنی نزدیکی بدون فاصله و او کسی است که به تدبیر امور از دیگری احقّ و سزاوارتر است. به رئیس قوم والی گویند که به تدبیر و امر و نهی امور نزدیک و مباشر است.
به آقا مولی گویند که بامر بنده سرپرستی و مباشرت می کند به بنده مولی گویند که با اطاعت مباشر امر مولی است و از آنست ولیّ یتیم که مباشر مال یتیم و اداره اوست.
در مصباح از ابن فارس نقل کرده:
هر که کار کسی را اداره کند ولّی آنکار است. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ... جمع ولّی اولیاء است بمعانی فوق که گفته شد وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ
قاموس قران، قرشی، سید علی اکبر، تهران:دار الکتب الإسلامیة، 1371