وشیعه

معنی کلمه وشیعه در لغت نامه دهخدا

( وشیعة ) وشیعة. [ وَ ع َ ] ( ع اِ ) خطهای غبار برهم پیچیده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ماشوره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چوبی که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). بندک و ماشوره جولاهه. ( مهذب الاسماء ). || ماکوی بافنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || نواله باغنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خطهای چادرو هر چیزی پیچیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) برآمدن سپیدی موی بر سر. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه وشیعه

ابتدا فردی به نام محمد طاهر و اقوامش در این مکان ساکن شده‌اند و سپس طایفه ای از اقوام بلوچ حسن زایی از اهالی بلوچ قدیم سیستان وشیعه بوده که به اشتباه پیشینه این قوم را اهل تسنن خوانده‌اند واقوام ترک زبان از سایر منطقه در این روستا ساکن شده اند[نیازمند منبع]