وشاره

معنی کلمه وشاره در لغت نامه دهخدا

( وشارة ) وشارة. [وُ رَ ] ( ع اِ ) خاک اره. ( مهذب الاسماء ). خورده اره.
وشاره. [ وِ رَ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم واقع در 5 هزارگزی جنوب دستجرد و راه عمومی. کوهستانی و سردسیری است. سکنه 486 تن. آب آن از قنات و در بهار از رود محلی. محصول آنجا غلات ، بنشن ، یونجه ، انگور زیاد و معروف ، بادام و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از دستجرد میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه وشاره در فرهنگ فارسی

ده دهستان حومه بخش حومه شهرستان شهرضا . در ۱٠ کیلومتری جنوب شهرضا . جلگه معتدل . ۹۲۶ تن سکنه دارد . محصولش غلات پنبه بادام انگور زردالو و صنایع دستی زنان کرباس بافی است .
دهی جزو دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم واقع در ۵ هزار گزی جنوب دستجرد و راه عمومی کوهستانی و سردسیر است

جملاتی از کاربرد کلمه وشاره

همچنین از شاگردان سرشار که از آنها کتاب داستان منتشر شده می‌توان به محمد میرکیانی، محمدحسین کیانپور، محمد غلامی، مجید درخشانی، جلال توکلی، مهدیه ارطایفه، مریم مقانی، نادره عزیزی‌نیک، مریم شریف‌رضویان، فرخنده حق‌شنو، نسرین ارتجاعی، فاطمه دانشور جلیل، مهری آسیابر، اکرم سرداری، پروانه بابک، سهیلا ازگلی، معصومه عیوضی، علیرضا عیوضی، یوسف یزدیان وشاره اشاره کرد.