نیکوئی

معنی کلمه نیکوئی در لغت نامه دهخدا

نیکوئی. ( حامص ) نیکویی. در همه معانی رجوع به نیکویی شود.

معنی کلمه نیکوئی در فرهنگ فارسی

نیکویی . در همه معانی

جملاتی از کاربرد کلمه نیکوئی

بتی که سجده برد پیش او مه گردون به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
فضیل عیاض گوید اگر بنده همه نیکوئیها بکند و مرغی خانگی دارد و باوی نیکوئی نکند او از جمله محسنان نباشد.
آنکه کرد از نیکوئی کار وطن آفرین‌ها بر سپهدار وطن
گرنه خون از او روان در عالم گویا کند نیکوئی بی روح را خاصیت یک قطره آب
نه اندر صورت خوب است زیب مرد و نیکوئی ولیکن در خوی خوب است خوبی‌ی مرد و در دانش
دین پاکیزه و عقل و خرد کامل او مرورا جز همه نیکوئی و تلقین نکند
نخواهمت هرگز مگر نیکوئی از آن پس که بد خواهم انگاشتی
دلیل است اینکه ره نیکو شده طی رسد آثار نیکوئی هم از پی
بفعل بد مرو نیکی گزین تو بجز نیکوئی اینجاگه مبین تو
واژه طوبی در قرآن، در آیه ۲۹ سوره رعد آمده ‌است: «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»؛ «آنان که ایمان آوردند و کردند کارهای شایسته، خوش باد ایشان را و نیکوئی بازگشت».
و گفت: خدای تعالی با بنده چندان نیکوئی بکند که مقام او بعلیین بود اگر به خاطر او درآید که از رفیقان من کسی بایستی تا بدیدی او رانیک مردی نرسد.