نیک دانی

معنی کلمه نیک دانی در لغت نامه دهخدا

نیک دانی. ( حامص مرکب ) حذاقت. مهارت. استادی. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نیک دانی در فرهنگ فارسی

حذاقت . مهارت . استادی .

جملاتی از کاربرد کلمه نیک دانی

تو خود نیک دانی که با این شکوه ز یک طفل رومی نیایم ستوه
مرا نیز چوگان لعب است و گوی بگفتند اگر نیک دانی بگوی
دانی و نیک دانی کندر کمان فضل گردون پیر نیز نبیند چو من جوان
صبا حال دلم را نیک دانی به کوی دوست رو یک شب نهانی
کجا شد دلت باز گفتی کمال تو خود نیک دانی مرا دل کجاست
وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ (۲۷) و چه دانا کرد ترا و چون نیک دانی که سقر چیست؟
پیراهن جفا را هر روز می بپوشی حالم چو نیک دانی بر خود مپوش چندین
صبر از لب چو نوشت تلخست نیک دانی تا کی توان صبوری از لعل همچو قندت
وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ (۲) چون نیک دانی که آنچه بشب آید چیست؟
شب تاریک و فکر گوناگون نیک دانی که موجب سوداست