نیک خدایی

معنی کلمه نیک خدایی در لغت نامه دهخدا

نیک خدایی.[ خ ُ ] ( حامص مرکب ) بنده نوازی. به شرایط خدایی عمل کردن : پس آن نشانیهای مهربانی و نیک خدائی که از من دیدید. ( کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه نیک خدایی در فرهنگ فارسی

(( پس آن نشانهای مهربانی و نیک خدایی که از من دیدید ٠٠٠ ) )

جملاتی از کاربرد کلمه نیک خدایی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من ذکرها نال فی الدّنیا و العقبی بهجته و من عرفها بذل فی طلبه مهجته. کلمة اذا استولت علی قلب عطّلته عن کلّ شغل و اذا واظب علی ذکرها عبد آمنته من کلّ هول. بنام او که بر پادشاهان پادشاه است و پادشاهی وی نه بحشم و سپاهست، دوربین و نزدیک دان و از نهان آگاهست. بینا بهر چیز، دانا بهر کار، و آگاه بهر گاه است؟ چه بانگ بلند او را، چه سرّ دل چه روز روشن، چه شب سیاهست. بنام او که از لطف اوست که بمشتاق خود مشتاق است، و از نیک خدایی اوست کش بار هی خود عهد و میثاق است:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً دست در زنید در حبل خدای همگان، وَ لا تَفَرَّقُوا و بمپراکنید، وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ و یاد کنید و یاد دارید نعمت خدای بر خود، إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً آن وقت که یکدیگر را دشمنان بودید، فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ میان دلهای شما الفت نهاد و فراهم آورد، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً تا بکرد نیک وی یکدگر را برادران گشتید، وَ کُنْتُمْ عَلی‌ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ و شما بر تیغ کناره آتش بودید، فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها شما را از آتش باز رهانید. کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ چنین که هست شما را پیدا میکند خدای، سخنان خویش و نشانهای نیک خدایی خویش، لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۰۳) تا مگر راه بیابید فرا شناخت منت وی و پیروزی خود.
لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ اگر نه آن بودی که دریافت او را نعمت نیک خدایی از خداوند او لَنُبِذَ بِالْعَراءِ خداوند او او را از شکم ماهی بهامون رستاخیز افکندی روز رستاخیز وَ هُوَ مَذْمُومٌ (۴۹) و ملامت برو بود.
میگوید آن صفوت و این مروت در نهاد بشریت و بحر ظلمت از نشانهای توانایی و دانایی و نیک خدایی اللَّه است. و الیه الاشارة بقوله تعالی یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ پس نه عجب اگر شیر صافی از میان خون بیرون آرد، عجب آنست که این درّیتیم در آن بحر ظلمت بدارد، و جوهر معرفت در صدف انسانیت نگه دارد.
قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها عاصم و حمزه و کسایی «ینجّیکم» بتشدید خوانند، و باقی بتخفیف، و معنی هر دو یکسانست. «منها» یعنی من تلک الشّدائد و المحن، «و من کلّ کرب» ای غمّ و بلاء. «ثمّ انتم» یا معشر الکفّار! «تشرکون» فی حال الرخاء. این در شأن قریش فرو آمد که مسافران بودند در بر و بحر. چون ایشان را در آن خطری پیش آمدی، یا بیم هلاک، دست در دعا و تضرّع می‌زدند، و از خدا باخلاص نجات میخواستند. چون ایشان را از آن خطر و بیم امن پدید آمدی و نجات، باز دیگر باره بسر کفر و بت پرستی خویش می‌باز شدند. رب العزة ایشان را درین آیت توبیخ میکند، و از نیک خدایی خود و بد بندگی ایشان خبر میدهد. پس درین آیت دیگر ایشان را بیم داد و خبر کرد که: من قادرم و توانا که بعد ازین شما را هلاک کنم، گفت: قُلْ هُوَ الْقادِرُ این آیت بسه بار آمده از آسمان: اوّل این فرو آمد که قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی‌ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ گوی او قادر است که بر شما عذابی انگیزد از زیر شما، آب، چنان که قوم نوح را فرستاد، یا باد، چنان عاد، یا بانگ، چنان ثمود. یا ظلة، چنان قوم شعیب، یا حاصب، چنان مؤتفکات. و درست است خبر از جابر انصاری که رسول خدا (ص) گفت آن گه که این فرو آمد: اعوذ بوجهک.