نیک تن

معنی کلمه نیک تن در لغت نامه دهخدا

نیک تن. [ ت َ ] ( ص مرکب ) اسبی که پوست تن وی براق بود. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نیک تن در فرهنگ فارسی

اسبی که پوست تن وی براق بود

جملاتی از کاربرد کلمه نیک تن

بمن داد تدبیر و گفتار نیک تن سالم و کارو پندار نیک
به مرگ بدان شاد باشی رواست چو زاید بد و نیک تن مرگ راست
زین روزگار گرسنه سیر آمدم از آنک من سخت بد پسندم و او نیک تن زن است