نیوشان

معنی کلمه نیوشان در لغت نامه دهخدا

نیوشان. ( نف ، ق ) شنونده. ( از رشیدی ). شنوا. ( انجمن آرا ). در حال نیوشیدن. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نیوشان در فرهنگ فارسی

شنونده ٠ شنوا ٠ در حال نیوشیدن ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نیوشان

به هستی یزدان نیوشان ترم همیشه سوی داد کوشان ترم
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ از شارستان بیرون آمد ترسان و نیوشان قالَ رَبِّ گفت خداوند من نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۲۱) رهایی ده مرا از گروه ستمکاران.