نیمه مرد

معنی کلمه نیمه مرد در لغت نامه دهخدا

نیمه مرد. [ م َ / م ِ م َ] ( ص مرکب ) که در مردانگی به کمال نیست :
مرد تمام آنکه نگفت و بکرد
و آنکه بگوید بکند نیمه مرد.شمس تبریزی.

معنی کلمه نیمه مرد در فرهنگ فارسی

که در مردانگی بکمال نیست

جملاتی از کاربرد کلمه نیمه مرد

ویل دورانت می‌نویسد: تمتع جنسی به زور، شکل ابتدایی عشق بوده‌است که یاد آن به صورت اسطوره موجودی نیمه مرد –نیمه انسان، که زنی زیبا را تعقیب و تصاحب می‌کرده، هنوز در ذهن باقی است. امروزه یاد مانده‌ای از این زن ربایی در مراسم ازدواج لاتینی‌ها یعنی مردم ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و آمریکای جنوبی به چشم می‌خورد. بعد از مراسم عقد، عروس با پای خود وارد خانه داماد نمی‌شود، باید او را از زمین بلند کند و به حجله ببرد تا با پای خود وارد حجله نشده باشد.
هرمافرودیته توسط حوری در فریگیه بزرگ شد. او جوانی بسیار خوش سیما بود. در یکی از روزها، هنگامی که در کنار دریاچه در حال قدم زدن بود، حوری دریاچه عاشق او شد. هرمافرودیته جذب آب زلال و شفاف دریاچه شد، خود را برهنه کرد و درون دریاچه پرید. سالماسیس با دیدن هرمافرودیته، او را در آغوش گرفت، اما او سعی کرد فرار کند. این چنین شد که سالماسیس از خدایان خواست تا آن دو یکی شوند. ایزدان در درخواست آنان زیاده روی کردند و چنین شد که آن دو با یکدیگر ترکیب شدند و به صورت انسانی نیمه مرد و نیمه زن درآمدند و اولین موجود هرمافرودیت خلق شد. سپس هرمافرودیته از خدایان طلب کرد هر مردی که در این دریاچه به آب تنی بپردازد مردانگی خود را از دست دهد، و خواسته او نیز برآورده شد.